نام کتاب : ولايت فقيه( حكومت اسلامى- ويرايش جديد) نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 1 صفحه : 75
خواهند بود.
[روايت چهارم]
منصب قضا متعلق به كيست
عن محمد بن يحيى، عن محمد بن احمد، عن يعقوب بْنِ يزيدَ، عن يحيى بن مبارك، عن عبد اللَّه بْنِ جَبَلَة، عن أبي جميلة، عن إسحاقَ ابن عمارِ، عنْ أبِي عَبْد اللَّه (ع) قال قالَ أَميرُ المُؤْمنين صَلَواتُ اللَّه عَليْهِ، لِشُرَيْحٍ: يا شُرَيْحُ قَدْ جَلَسْتَ مَجْلِساً لا يَجْلِسُهُ (ما جلسه) إلّا نَبيٌّ اوْ وَصِيُّ نَبِيٍّ أوْ شَقيٌّ. [1] حضرت امير المؤمنين (ع) خطاب به شريح مىفرمايد: «تو بر مقام و منصبى قرار گرفتهاى كه جز نبى يا وصىّ نبى و يا شقى كسى بر آن قرار نمىگيرد.» و شريح چون نبى و وصى نبى نيست، شقى بوده است كه بر مسند قضاوت نشسته است. شريح [2] كسى است كه در حدود 50 60 سال منصب قضاوت را در كوفه عهدهدار بود، و از آن آخوندهايى كه به واسطه تقرب به دستگاه معاويه حرفهايى زده و فتواهايى صادر كرده، و بر خلاف حكومت اسلامى قيام كرده است. حضرت امير المؤمنين (ع) در دوران حكومت خود هم نتوانست او را عزل كند، رجاله نگذاشتند، و به عنوان اين كه «شيخين» او را نصب كردهاند و شما بر خلاف آنان عمل نكنيد، او را بر حكومت عدل آن حضرت تحميل كردند. منتها حضرت نمىگذاشتند بر خلاف قانون دادرسى كند.
دادرسى با فقيه عادل است
از روايت برمىآيد كه تصدى منصب قضا با پيغمبر (ص) يا وصى اوست. در اين كه فقهاى عادل به حسب تعيين ائمه (ع) منصب قضا (دادرسى) را دارا هستند و منصب قضا از مناصب فقهاى عادل است، اختلافى نيست. بر خلاف مسأله «ولايت» [3] كه بعضى، مانند
[1] وسائل الشيعه، ج 18، ص 6 و 7، «كتاب القضاء» باب 3، حديث 2.
[2] ابو اميّه، شريح بن حارث كندى (78 ه. ق.) اصل او از يمن بود و پيش از ظهور اسلام به دنيا آمد. پيامبر (ص) را درك نكرد و به همين دليل در شمار صحابه ياد نمىشود. در عهد عمر و عثمان و حضرت امير و معاويه قاضى كوفه بود. گويند در واقعه عاشورا جانب ابن زياد را گرفت و مردم را به قيام عليه امام فرا خواند.
[3] مراد از «ولايت» در اينجا حق حكومت يعنى ولايت بر اموال و جانهاست.
نام کتاب : ولايت فقيه( حكومت اسلامى- ويرايش جديد) نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 1 صفحه : 75