نام کتاب : ولايت فقيه( حكومت اسلامى- ويرايش جديد) نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 1 صفحه : 66
استدلال براى خلافت و حكومت ائمه به آن شده است، لكن در جمله خلفائى كه رسيدهاند توقف نمودهاند. و اين نيست مگر به واسطه آن كه گمان كردهاند خلافت رسول اللَّه محدود به حد خاصى است، يا مخصوص به اشخاص خاصى، و چون ائمه، عليهم السلام، هر يك خليفه هستند، نمىشود پس از ائمه علما فرمانروا و حاكم و خليفه باشند؛ و بايد اسلام بىسرپرست و احكام اسلام تعطيل باشد! و حدود و ثغور اسلام دستخوش اعداء دين باشد! و آن همه كجروى رايج شود كه اسلام از آن برى است.
[روايت دوم]
محمد بن يحيى، عن احمد بن محمد، عن ابنِ محبوبٍ، عن علىِّ بن أبي حمزةَ، قال سمعت أبا الْحسن موسى بن جعفر، عليهما السلام، يقول: إذا ماتَ الْمؤمِنُ، بَكَتْ عَلَيْهِ الْملَائِكةُ وَ بِقاعُ الأرْضِ الَّتي كانَ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَيْها، و أبْوابُ السَّماء الَّتى كانَ يُصْعَدُ فيها بِأعْمالِهِ؛ وَ ثُلِمَ في الْاسلامِ ثُلْمَة لا يَسدُها شَيْءٌ، لأَنَّ الْمُؤمِنينَ الْفُقَهاءَ حُصُونُ الْاسْلامِ كَحِصْنِ سُورِ الْمَدِينَةِ لَها. [1] مىگويد از امام موسى بن جعفر الصادق (ع) شنيدم كه مىفرمود: «هر گاه مؤمن (يا فقيه مؤمن) بميرد، فرشتگان بر او مىگريند و قطعات زمينى كه بر آن به پرستش خدا برمىخاسته و درهاى آسمان كه با اعمالش بدان فرا مىرفته است. و در (دژ) اسلام شكافى پديدار خواهد شد كه هيچ چيز آن را ترميم نمىكند، زيرا فقهاى مؤمن دژهاى اسلاماند، و براى اسلام نقش حصار مدينه را براى مدينه دارند.»
در باره متن اين روايت
در همين باب از كتاب كافى روايت ديگرى هست كه به جاى اذا مات المؤمن جمله اذا مات المؤمن الفقيهُ دارد. [2] در حالى كه صدر روايتى كه نقل كرديم كلمه الفقيه را ندارد، لكن از ذيل آن كه تعليل مىفرمايد به لأنَّ المؤمنين الفقهاء معلوم مىشود كلمه «فقيه» از بالاى روايت افتاده باشد. مخصوصاً با مناسبتى كه از ثلم فى الاسلام، حصن و مانند آن استفاده مىشود كه تمام مناسب با «فقها» ست.
[1] اصول كافى، ج 1، ص 47، «كتاب فضل العلم»، «باب فقه العلماء». حديث 3.