نام کتاب : ولايت فقيه( حكومت اسلامى- ويرايش جديد) نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 1 صفحه : 149
چه مىباشد، رسالت و امامت يعنى چه؟ اصلا اسلام براى چه آمده است و چه مىخواهد؟ كم كم اسلامى معرفى گردد و إن شاء اللَّه روزى حكومت اسلامى تشكيل شود.
حكومتهاى جائر را براندازيم
روابط خود را با مؤسسات دولتى آنها قطع كنيم. با آنها همكارى نكنيم. از هر گونه كارى كه كمك به آنها محسوب مىشود پرهيز كنيم. مؤسسات قضائى، مالى، اقتصادى، فرهنگى و سياسى جديدى به وجود آوريم.
بر انداختن. طاغوت. يعنى قدرتهاى سياسى ناروايى كه در سراسر وطن اسلامى برقرار است وظيفه ما است. دستگاههاى دولتى جائر و ضد مردم بايد جاى خود را به مؤسسات خدمات عمومى بدهد و طبق قانون اسلام اداره شود و به تدريج حكومت اسلامى مستقر گردد. خداوند متعال در قرآن، اطاعت از. طاغوت. و قدرتهاى نارواى سياسى را نهى فرموده است، و مردمان را به قيام بر ضد سلاطين تشويق كرده، و موسى را به قيام عليه سلاطين واداشته است. روايات بسيارى هست كه در آن مبارزه با ظلمه و كسانى كه در دين تصرف مىكنند تشويق شده است. ائمه عليهم السلام و پيروانشان يعنى شيعه هميشه با حكومتهاى جائر و قدرتهاى سياسى باطل مبارزه داشتهاند. اين معنى از شرح حال و طرز زندگانى آنان كاملا پيدا است. بسيارى اوقات گرفتار حكام ظلم و جور بودهاند و در حال شدت تقيه و خوف به سر مىبردهاند البته خوف از براى مذهب داشتند نه براى خودشان و اين مطلب در بررسى روايات هميشه مورد نظر است. حكام جور هم هميشه از ائمه (ع) وحشت داشتند. آنها مىدانستند كه اگر به ائمه عليهم السلام فرصت بدهند قيام خواهند كرد. اين كه مىبينيد. هارون. حضرت موسى بن جعفر (ع) را مىگيرد و چندين سال حبس مىكند يا. مامون. [1] حضرت رضا (ع) را به مرو مىبرد و تحت الحفظ نگه مىدارد و سرانجام مسموم مىكند [2] نه از اين جهت است كه سيد و اولاد پيغمبرند و اينها با پيغمبر (ص) مخالفند؛ هارون و مأمون هر دو شيعى بودند. [3] بلكه از باب «الملك عقيم» است، [4] و اينها مىدانستند كه اولاد على (ع) داعيه خلافت داشته بر تشكيل حكومت اسلامى اصرار دارند و خلافت و حكومت را وظيفه خود مىدانند. چنانكه آن روز كه به امام (ع) پيشنهاد شد حدود. فدك. [5] را تعيين فرمايد تا آن را به ايشان برگردانند طبق روايت حضرت حدود كشور اسلامى را تعيين فرمود [6] يعنى تا اين حدود حق ما است و ما بايد بر آن حكومت داشته باشيم و شما غاصبيد. حكام جائر مىديدند كه اگر امام موسى بن جعفر (ع) آزاد باشد زندگى را بر آنها حرام خواهد كرد و ممكن است زمينه اى فراهم شود كه حضرت قيام كند و سلطنت را براندازد از اين جهت مهلت ندادند. اگر مهلت داده بودند بدون ترديد حضرت قيام مىكرد. شما در اين شك نداشته باشيد كه اگر فرصتى براى موسى بن جعفر (ع) پيش مىآمد قيام مىكرد و اساس دستگاه سلاطين غاصب را واژگون مىساخت.
هم چنين، مأمون حضرت رضا (ع) را با آن همه تزوير و سالوس و گفتن «يا ابن عم» و «يا
[1] عبد الله مامون (170- 218 ه. ق.) فرزند هارون الرشيد و هفتمين خليفه عباسى.
[2] الارشاد، ص 290- 295؛ تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 146 و 149؛ مروج الذهب، ج 3، ص 440- 441.
[3] اشاره امام به اقرار آنها به حقانيت ائمه (ع) است. چنانچه مامون خليفه عباسى خود را شيعه مىشمرد و تشيع خود را از پدرش هارون مىدانست. وى گفته است كه چون از پدرش، هارون، در باره امام كاظم پرسيد، هارون به او گفت:" من پيشواى ظاهرى مردمم و با زور و غلبه بر ايشان تسلط يافتم و موسى بن جعفر امام بر حق است. به خدا سوگند پسرم اگر توهم در امر حكومت با من بستيزى، چشمهايت را از كاسه بيرون خواهم آورد؛ بدان كه قدرت بىزاد و ولد است." بحار الأنوار، ج 48، ص 129- 133.
[4] مقصود هارون از اين كه گفت:" قدرت بىزاد و ولد است" آن بود كه چون مخاصمه بر سر قدرت و حكومت در گيرد، خويشاونديها فراموش مىگردد و هيچ پدرى آن را حتى بر فرزند خود نيز روا نخواهد داشت و از او سلب خواهد كرد چنانكه گويى اصلا عقيم بوده و فرزندى نداشته است. مقصود امام از" الملك عقيم" اشاره به همين معناست.
[5] فدك" قريهآبادى آبادى بوده است واقع در يك منزلى خيبر كه پس از جنگ خيبر ساكنان آن با پيمغبر (ص) پيمان صلح بستند و فدك از آن پيغمبر (ص) گرديد، و پيامبر به دستور خداوند آن را به دخترش فاطمه (س) بخشيد. سيره ابن هشام، ج 3 و 4، ص 353؛ تاريخ طبرى، ج 3، ص 20؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج 4، ص 823- 874؛ الفدك في التاريخ، شهيد سيد محمد باقر صدر.
[6] در باره مهدى، خليفه عباسى، نوشتهاند كه وى تصميم گرفت حقوق و اموال به ناحق رفته را به صاحبانش باز گرداند. اين خبر به امام موسى بن جعفر عليه السلام رسيد، امام به او فرمود: چرا حق ما را باز نمىگردانى. مهدى گفت: حق شما چيست؟ فرمود: فدك حق ماست و سپس وسعت آن را كوه احد، عريش مصر، دومة الجندل و سيف البحر، تعيين فرمود. چون مهدى متعجبانه پرسيد آيا تمام اينهاست. امام فرمود: آرى، همه اينهاست. بحار الأنوار، ج 48، ص 7- 156،" تاريخ امام موسى بن جعفر (ع)" باب 40، حديث 29. ابن شهرآشوب. از كتاب" اخبار الخلفا" اين برخورد را با هارون نقل مىكند و حدود آن را سرزمينهاى عدن، سمرقند، آفريقا سيف البحر (نزديك ارمنستان) مىشمرد. مناقب آل ابى طالب ج 4، ص 346.
نام کتاب : ولايت فقيه( حكومت اسلامى- ويرايش جديد) نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 1 صفحه : 149