سندى با دستخط روحانى محل به خريدار مىدهد تا اختلافشان رفع گردد و پس از آن مبادرت به بريدن درختان نمايد ولى اين اختلاف تا اوايل پيروزى انقلاب اسلامى در دادگاه به طول انجاميده و موضوع به جايى نرسيده، سپس شخص فروشنده با سوء استفاده از موقعيت انقلاب اسلامى فرصت را مناسب ديده با توسّل به زور درختهاى فروخته شده را به اضافه 104 اصله درخت ديگر كه سهم شريك باغ خودش بوده رويهم رفته به كسى ديگر فروخته و اقدام به قطع درختان در روز 22 بهمن 57 نمودند و چند ماشين از درختهاى مزبور را جهت فروش به محل ديگر برده و چون موضوع زور در ميان بوده توسط اهالى محل از بردن بقيّه درختها ممانعت به عمل آورده و متوقف شده كه اكنون مقدار قابل توجهى از آن درختان حيف و ميل گرديده لطفا با توجه به توضيحات مذكور بفرماييد تكليف و وظيفه شرعى اين سه نفر دستاندركار چيست؟
ج
- در فرض سؤال اگر اصل درختان از فروشنده بوده درختان ملك او است و قرارداد مناصفه باطل است و مىتواند تمام آنها را قطع كند و بفروشد ولى اجرت المثل زمين مالك زمين را بايد بپردازد، و اگر به زمين خسارتى وارد كرده جبران نمايد.
س 3
- فردى يك زمين از كسى مطابق عرف محل گرفته است كه درخت غرس نمايد، درخت غرس كرده ولى در خدمت و توجه به درختان با بودن استعداد كوتاهى كرده و به انجام نرسانيده قاعدتا اگر به درخت توجه گردد در مدت سه سال مثمر ثمر مىگردد و قابل استفاده خواهد بود و از شش سال به بالا به حدّ اعلاى استفاده بخشى خواهد رسيد اما فرد مذكور عمدا كوتاهى كرده و تا حال كه بيست سال است دينارى از ثمر درخت و در آمد زمين عايد مالك نگرديده است آيا مالك مىتواند از غارس ادعاى