مىخواهم بفروشم. يا اصلا آن موقع بالإجبار من اين اموال را صلح كردهام.
يا گاهى ادعا مىكند كه ديوانه بودهام. يا مريض بودهام و بعد از چندى دورهم نشسته بدون رضايت دخترهايش اموال را بين پسرها و دخترهايش دو مرتبه تقسيم مىكند و هم اكنون ادعا مىكند كه چيزى ندارم بخورم و خرجى ندارم و مىخواهم بفروشم. مستدعى است بيان فرماييد كه با توجه به متن صلحنامه آيا او مىتواند صلحنامهها را ناديده بگيرد و آنها را بهم بزند؟
و آيا حق دارد اموال را بفروشد؟ و نيز آيا تقسيم اموال بعد از چندين سال بين اولاد ذكور و اناث صحيح است؟ و آيا سخنان مادر كه مىگويد: مجبور بودم يا ديوانه و مريض بودم و لذا صلح را قبول ندارم پذيرفته مىشود در حالى كه در همان زمان به يكى از فرزندان ذكورش هم مقدارى از اموالش را بخشيده و صلح كرده است و هيچگونه سخنى درباره آنها گفته نمىشود؟
ج
- اگر معلوم است كه صلح مشروط به بعد از مردن بوده باطل است و اگر معلوم است كه صلح مشروط نبوده و مسلوب المنفعه مادام الحيوة موصيه واقع شده صحيح و لازم است و ادعاى اكراه و غيره بدون اثبات شرعى مسموع نيست. و همچنين اگر شك در وقوع صلح به يكى از دو نحو مزبور باشد حكم به صحت مىشود و مصالح نمىتواند آن را بهم بزند.
س 15
- مجاز از طرف حاكم شرعى در مداخله امور صغار براى تسهيل امر بازماندگان با رعايت صرفه صغار چنين مىكند تمام اموالى كه از