نام کتاب : سر الصلاة( معراج السالكين و صلاة العارفين) نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 0 صفحه : 10
آنچه در قلمرو اعتبار قرار دارد، مانند احكام و آداب نماز، به عهده فقه و دعا و اخلاق است؛ و آنچه از مرحله وجوب و ندب اعتبارى گذشته به حالت نفسانى و شهود عينى رسيده است، در محدوده سرّ نماز و مانند آن واقع مىشود؛ از اين جهت، مىتوان همه اسرار نماز را، كه براى نماز شخص حاضر است، در نماز كوتاه مسافر يافت؛ و همه آنها را در نماز اخرس بيمارى كه قادر بر هيچ رفتار و گفتار نمىباشد جستجو كرد؛ بلكه بر نماز غريقى كه فقط با اشاره مژه و انبعاث دل انجام مىشود مترتب دانست، چنانكه آثار فقهى آن، از قبيل سقوط قضا، بر آن مرتب است. بنا بر اين، اساس راز نماز در شهود عينى نمازگزار نهفته است. و چون شهود قلبى درجاتى دارد، براى اسرار نماز نيز مراتبى است كه در درجه بالا نسبت به پايين باطنى است مستور، و هر رتبه پايين نسبت به بالا ظاهرى است مشهور؛ و نمازگزارِ سالك هماره با جان و دل از مشهورى به مستور سفر مىكند، تا نه از شهرت نامى باشد و نه از سُترت اثرى، و نه از راز نشانى و نه از نماز عيانى و نه از نمازگزار اسمى، بلكه تنها معبود ديده مىشود و بس. و اين مطلب عميقْ مراد راهيان راستين كوى بندگى است، نه آنكه سالك به جايى مىرسد كه معاذ اللَّه نماز نخواند؛ [1] و گرنه، اين پندار خام همان و سقوط در جهنم همان: «نياز ورز ولى منكر نماز مباش».
عبادتِ عارفِ منقطعْ با مجارى ادراكى و تحريكى حق انجام مىشود نه عبد؛ [2] لذا رسد آدمى به جايى كه عبادت را نبيند، نه عبادت نكند؛ كه اولى سعادت است و دومى شقاوت.
اوج راز نماز در شهود خداوند نهفته است: وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ. و از محدوده لا حول و لا قوة إلّا باللَّه گذشتن و مرحله لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ^ را پيمودن، به ذروه لا هو إلا هو رسيدن است. و معناى توحيد تامّ، «قطعِ» توجه به غير خدا نيست، زيرا قطع توجه به نوبه خود توجه و التفات است، بلكه «انقطاعِ» توجه به غير است. و براى اينكه اين «انقطاع» هم ديده نشود، كمالِ انقطاعْ مطلوب موحدان ناب مىباشد؛ به طورى كه نه تنها غير حق ديده نشود، بلكه اين نديدن هم ديده نشود. و اين فقط در متن عبادت، مخصوصاً نماز، تعبيه شده است.