نام کتاب : « اسم مستأثر» در وصيت امام و زعيم اكبر نویسنده : محمدى گيلانى، محمد جلد : 1 صفحه : 26
آوردند، زيرا اين زبان بليغ مانند موجود زنده اى در عين نمو و بالندگى، و توانائى انعكاس افكار جديد، خاصيت انطباق به محيط را دارد و به يقين هر زبان زنده دنيا داراى اين خواص است و زبانهائى كه در جهان بكام مرگ فرو رفتند فاقد اين ويژگيها بودند.
بارى، زبان هر قوم و ملتى، بابى است فراخ كه بسوى فرهنگ و عقائد و افكار آنان گشوده شده و بقدر غناء آن از گنج ادب و عرفان و آراستگيش به زينت فصاحت و بلاغت و انعكاس افكار نو و علوم جديد، در بقاء ملت و قوم مربوط به خويش دخيل است.
بديهى است كه ارباب فنون و ممتازان به عرفان و علوم در هر ملتى، داراى زبان ويژه و اصطلاحات مخصوصى در حوزه فنون و علوم خويشند كه بدون معرفت به زبان و اصطلاحات آنان، نمىشود بر مقاصدشان درست واقف شد، و در اين جهت، فن معارف و الهيات، داراى امتياز و ويژگى چشمگيرى است كه براى آشنايان اين فنون واضح است، و حتى در بين همين خواص كه متصدى بحث از معارف و عقائدند، اصطلاحاتشان مختلف و متفاوت است و نهايتاً به رموز و اشارات مىانجامد كه در اين مقام به اصطلاح آنان در مبحث اسماء و صفات الهى بنحو اختصار اشاره مىكنيم و راز اشاره و رمزگوئى اهل كمال را نيز بعضاً بيان مىكنم و مناسب مىبينم كه ابتدائاً عبارتى از حكيم بلند پايه و متكلم محقق مرحوم ملا عبدالرزاق لاهيجى قدس سره را در اينجا نقل كنم كه در كتاب ارزشمند گوهر مراد آورده است:
كلام لاهيجى پيرامون اسماء الهى و اسم اعظم
«بدانكه در موجودات خارجى هرچه جوهر و قائم به نفس خود است آن را ذات گويند و هرچه عرض و قائم به غير است آن را صفت خوانند، و هر لفظى كه دلالت كند بر ذات بى اعتبار صفتى از صفات آن را اسم گويند، چون رجل و زيد و هر لفظى كه دلالت كند بر ذات به اعتبار اتصافش بصفتى از صفات آن را صفت گويند، چون قائم و ضارب و احمر و ابيض، پس ذات و صفت مقابل همند در معانى و مفهومات و اسم و صفت مقابل همند در الفاظ و عبارات، و درباره واجب تعالى لفظى كه دلالت بر صفت تنها كند بىملاحظه ذات، صفت گويند،
نام کتاب : « اسم مستأثر» در وصيت امام و زعيم اكبر نویسنده : محمدى گيلانى، محمد جلد : 1 صفحه : 26