در برنامه اسلام، انسان است و تربيت انسانى. آنچه مطرح است تقوا و اخوت بين مسلمين و دوستى و رفع اختلافات است.
اتفاق بر اسلام؛ سيره پيامبر و اصحاب وى
و اگر مسلمين بخواهند اين عزت و عظمتى را كه در صدر اسلام بين پيغمبر اكرم و اصحاب بود و ساير اقشار مسلمين، آن سيره را متابعت كنند تا اينكه عظمت خودشان را بيابند، آن سيره همان اتفاق بر اسلام [است] كه قدرت ما فوق طبيعت مىآورد، و شجاعت ما فوق الطبيعه. آنچه كه ملت ما، با اينكه در حال ضعف و تشتت بود دريافت، همين مطلبى بود كه در صدر اسلام مسلمين دريافته بودند؛ اتكا به ايمان و اسلام و وحدت كلمه. جوانهاى ما در حال انقلاب و حالا هم باز تقاضا مىكنند كه ما دعا كنيم تا آنها شهيد بشوند. اين تحول بزرگى كه به اراده خداى تبارك و تعالى در اين ملت پيدا شد موجب پيروزى آنها بر يك قدرت شيطانى بزرگ كه پشتيبان او همه ابرقدرتها بودند گرديد. و اين پيروزى از خداى تبارك و تعالى و عنايات خاصه او بود. و من اميدوارم كه اين اخلاق در ملت ما باقى بماند؛ و همه ملتها و مسلمين همين اخلاق را و همين سيره را داشته باشند تا عظمت صدر اسلام را بازيابند.
راه علاج قطعى مشكلات كشورهاى اسلامى
براى من يك مطلب به شكل معماست و آن اين است كه همه دوَل اسلاميّه و ملتهاى اسلام مىدانند كه اين درد چيست، مىدانند كه دستهاى اجانب در بين است كه اينها را متفرق از هم بكند، مىبينند كه با اين تفرقهها ضعف و نابودى نصيب آنها مىشود، مىبينند كه يك دولت پوشالى اسرائيل در مقابل مسلمين ايستاده- كه اگر مسلمين مجتمع بودند، هر كدام يك سطل آب به اسرائيل مىريختند او را سيل مىبرد- مع ذلك در مقابل او زبون هستند. معما اين است كه با اينكه اينها را مىدانند، چرا با علاج قطعى، كه آن اتحاد و اتفاق است روى نمىآورند؟ چرا توطئههايى كه استعمارگرها براى تضعيف آنها به كار مىبرند، آنها توطئهها را خنثى نمىكنند؟ آيا اين معما چه وقت بايد