responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : صحيفه امام نویسنده : الخميني، السيد روح الله    جلد : 6  صفحه : 441

داشتند، از مصر و تمام عربستان و عراق و ايران، [و] يك مقدارى از اروپا زير سلطه ايشان بوده است، وقتى كه ما ملاحظه مى‌كنيم رفتار يك همچو سردار بزرگ، يك همچو رئيس دولت با مردم خودش، با اشخاصى كه بين خودشان هستند، ملاحظه مى‌كنيم كه چه جور ايشان رفتار مى‌كرده است. زندگى‌اش پايين تر مى‌خواسته باشد از همه افرادى كه در مملكتش زندگى مى‌كنند. مى‌فرمايد شايد در يمامه- در سرحدات- يك كسى باشد كه گرسنه باشد. آن وقت ايشان به خودشان آن طور سختى مى‌دهند، به طورى كه خانواده ايشان نگران بودند از اين طور زندگى كه ايشان مى‌كند. و ايشان، همين رئيس دولت، يك چيز و- غذاى زبرى كه داشته است- توى يك ظرفى مى‌كرده است، سر آن را مُهر مى‌كرده كه نبادا سَرِ اين را باز بكنند و داخلش يك روغنى بكنند، يك چيزى بكنند. [1] با مردم چه جور بود؛ شبها- به طورى كه نقل شده است- دور مى‌گرديدند تنها و به دوش مباركشان غذا حمل مى‌كردند دور خانه‌ها به اشخاصى كه يتيم بودند، فقير بودند، چه بودند، تقسيم مى‌كردند. و اين معلوم نبود الّا بعد از اينكه فوت شدند- شهادتشان- شهيد شدند. آن وقت معلوم شد.

و آن طورى كه نقل كردند در يكى از منازل كه رفتند چند تا بچه كوچك در آن منزل بود؛ گريه مى‌كردند بچه‌ها، گرسنه بودند، بعد از اينكه رفتند و خودشان غذا دادند به آنها، چه كردند و بعد حضرت شروع كرد براى آنها يك كارى كرد كه اينها را بخنداند؛ حتى مثل اينكه- مثلًا- صداى شتر كرد. گفت من آمدم اينجا اينها گريه مى‌كردند، دلم مى‌خواهد حالا كه مى‌روم اينها خندان باشند.

امنيت اهل ذمه در حكومت على (ع)

در زندگى روزمره‌اش با مردم همچو بود كه شنيده بود كه در لشكرى كه از معاويه- ظاهراً- آمده بود در يك جايى يك خلخالى را از پاى يك زن يهودى در قلمرو امارت ايشان، يك خلخالى را از پاى يك زن يهودى بيرون آوردند؛ همچه ناراحت‌


[1] بحار الأنوار، ج 40، ص 325.

نام کتاب : صحيفه امام نویسنده : الخميني، السيد روح الله    جلد : 6  صفحه : 441
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست