انسان آمده است، براى انسانسازى آمده است، قرآن كتاب انسانسازى است- همان طورى كه قرآن ابعاد مختلفه دارد حَسَب ابعادى كه انسان دارد، علما هم بايد ابعاد مختلفه داشته باشند در تعليم، حَسَب ابعادى كه اسلام دارد و حَسَب ابعادى كه انسان دارد. البته يك نفر نمىتواند همه اين ابعاد را جوابگو باشد؛ لكن يك حوزه مركب از ده هزار نفر يا حوزههاى مركب از- مثلًا- سى هزار نفر، اينها مىتوانند دسته دسته باشند و هر دستهاى يك بُعدى را اداره بكند: يكى جهات عقلى را، يكى جهات سياسى را، يكى جهات اينهايى كه همه در اسلام است؛ همه اين جهات در اسلام هست و بايد حوزهها آن طور باشند، مجهز بشوند و همان طورى كه [در] اسلام ابعاد مختلفه هست، حوزهها هم ابعاد مختلفه داشته باشد: اشخاص مختلف براى هدايت مردم. و اگر چنانچه از اين حوزهها اشخاص صحيح و اشخاص به درد بخور، از اين حوزهها بلند نشود، جاى ديگر ما توقع بايد نداشته باشيم. بايد اينها همين طورى كه فقه را و انحاى فقه را تعلم و تعليم مىكنند، ساير موارد اسلام را، ساير ابعاد اسلام را هم بايد تحصيل بكنند و بايد تدريس بكنند، و اشخاص ارزنده را بار بياورند تا مردم را ارشاد و هدايت بكنند.
صبغه دينى و اسلامى شهادت
و من در اين آخر سال تأسف خودم را از اين شهدايى كه ما داشتيم بايد اظهار بكنم. ما بسيار متأسفيم از اين شهدايى كه داديم، كه مثل اينكه 160 هزار نفر مجروح و [شهيد]- مثل اينكه نوشته بود 160 هزار نفر مجروح و كشته- داشتيم. در هر صورت- هر چه داشتيم- يك نفرشان هم زياد بود. يك نفرشان هم نبايد واقع بشود. لكن حالا شد؛ اما چون كه براى اسلام بود و صبغه دينى و اسلامى داشت نه براى دنيا؛ و لهذا مىآمدند بعض اشخاص و به من مىگفتند كه شما دعا كنيد كه ما شهيد بشويم. اين صبغه، صبغه دين است، اسلام است. آنى كه ما پيش برديم همين بود. اين طور روحيات بود كه براى شهادت داوطلب بودند يعنى از مرگ نمىترسيدند. همان طورى كه صدر اسلام هم پيشرفت مسلمين همين بود. ما بسيار اشخاص ارزنده را از دست داديم لكن چون براى اسلام بود