اينها- اين خاندان- به سر ملت ما چه آوردهاند. خزاين اين ملت را اينها- همه آن را- چاپيدند و بردند. زمان رضا شاه، چمدانهاى زياد از جواهر پر كردند و در دريا- وقتى كه در كشتى نشستند و بردند او را- بين دريا يك بلمى آوردند متصل كردند، رضا شاه را نشاندند توى آن. كشتى را با جواهرات بردند انگلستان! خورد و رفت! اين در زمان او بود.
در زمان اين هم، قبل از اينكه برود، همه چيزش را بستهبندى كردند و بردند. جواهرات را بردند؛ همه چيز را تقريباً غارت كردند و رفتند. اين مملكت، نفت كه مهمترين چيز اين مملكت است، دارايى اين مملكت است و بايد نسلهاى آتيه از اين استفاده بكنند، اگر بيست سال ديگر اين [شاه] بود، ديگر نفت نداشتيد. خودش هم مىگفت كه نفت ما بيشتر از بيست و چند سال نيست! [1] براى اينكه نفت را همين طور لولههايش را باز كردند و دادند به غير. در مقابلش چه گرفتند؟ براى امريكا- كه نمونه بارزش است- نفتها را دادند، در مقابل آن پايگاه براى امريكا درست كردند نه اينكه اسلحه به ما دادند! اين صورتِ مسأله بود كه اينها در مقابل نفت اسلحه به ما دادند؛ اسلحهاى كه به ما دادند، اسلحهاى است كه ما نمىتوانيم استعمالش كنيم! الآن در مملكت ما كسى نيست كه بتواند اين اسلحهها را استعمال كند. اين اسلحه را دادند كه پايگاه باشد، كه اگر يكوقتى با شوروى مثلًا اينها جنگشان شد، ايران پايگاه آنها باشد. و پايگاههاى زياد درست كردند. هم نفت را بردند هم به نفع خودشان عوض را دادند! هر دواش به جيب خود آنها رفته [است]. اينها يك همچو خيانتى به اين مملكت كردند.
بن بست براى شاه
و باز در خليج مىگوييد هستند اشخاصى كه خيلى شاه دوستند! ديگر حالا بايد استخوانِ پوسيده او را بپرستند! اين خائنها بايد استخوانِ پوسيده او را بپرستند. اين حالْ
[1] «... طبق برآوردهايى كه به عمل آمده است، منابع نفتى ايران بين بيست تا سى سال ديگر به پايان خواهد رسيد ...» پهلوى، محمد رضا؛ به سوى تمدن بزرگ، ص 90.