هستند اگر ما سستى بكنيم. و اگر چنانچه با هم تشريك مساعى نكنيم و اين وحدت كلمه را حفظ نكنيم و اين نهضت را حفظ نكنيم، دوباره ما را برمىگردانند به حال اول و بدتر از آن. چرا بدتر از آن؟ براى اينكه ديدند قدرت ملت ايران چه است، ديدند كه اينها با ايمان چه كردند؛ با يك همچو قدرت بزرگى كه همه هم پشتيبانش بودند، همه هم اعلام پشتيبانى كردند، منتها بعضيها زياد پشتيبانى كردند [و علناً] مثل امريكا، و بعضيها هم در خفا كردند. ديدند اينها كه همه قدرتها قدرتشان را روى هم گذاشتند، و ملت ايران با دست خالى جلو افتاد و همه چيز را از بين برد. سلطنت 2500 ساله را از بيخ كند و پوساندش، و رفت از بين. آنها هم نتوانستند كارى بكنند، و نكردند كارى. نمىشد هم بكنند؛ براى آنكه همه قدرتها در مقابل هم ايستادهاند، همه هم مواظبند. خدا اين را خواسته.
بنا بر اين الآن ماها، من كه طلبه هستم اينجا، شما كه از وكلاى دادگسترى و از علما هستيد و قضات دادگسترى كه همين طور هستند، سايرين- همه- همه بايد دست به هم بدهيم و اين كشورى كه دست ما دادند و همه چيزش فرو ريخته است، اين را هر كس در حيطه خودش آباد كند.
تصويرى از دادگسترى دوران طاغوت
البته وكلاى دادگسترى، حقوقدانها، بايد بنشينند راجع به طرز دادگسترى ... دادگسترى ما يك دادگسترى بود كه فجيعه بود! دادگسترى نبود، فجيعه بود. اين را من كراراً گفتهام- شايد آن روز هم كه شما بوديد- كه يكى از وكلاى دادگسترى- در جوانى من شنيدم كه گفته است؛ من آن وكيل را مىشناختم- يكى از وكلاى دادگسترى گفته بود كه در اين محاكمهاى كه هست، من تا زنده هستم، بعد هم پسر من، اين را معطلش مىكند! نمىگذاريم درست بشود. گاهى [براى] در جريان انداختن يك محاكمه دو سال بايد معطلى بشود تا جريان بيفتد محاكمه! مثلًا دادگاه آيا داير است براى اين يا نه. اين مىشود دادگاه! همانها كه بلدند آنها! بعد هم، بعد از آنكه نيروى انسانى را از بين بردند، مردم