البته يك خردهگيرى مىكردند بر مدرسه شما، كه ان شاء اللَّه اميدوارم از حالا به بعد كه يك قدرى آزادى پيدا بشود، با آزادى همه كارها را انجام بدهيد. و اين چيزى كه بر عهده شماست، و آن تربيت انسان است، و از اهَم مسائل است تربيت انسان كه به عهده شما هم يك مقدارىاش هست، آن را به طور صحيح و به طور خوب عمل بفرماييد.
توديع و تشكر
ضمناً بايد اين [را] هم عرض كنم كه ما در مدرسه «علوى» وارد شديم و آنجا را بگويم غصب كرديم! يا اينكه ميهمان آقايان شديم. و من به مجرد اينكه روز تحصيل آمد، گفتم اين افراد را جمع كنند و بروند و من هم بروم جاى ديگر. بعد آمدند گفتند- از خود آقايان كه متصديان امور مدرسه هستند- تقاضا كردند كه «شما اگر رفتنِتان خيلى طولانى نيست از اينجا به جاى ديگر نرويد، از اينجا برويد به قم، اين براى ما مثلًا خيلى پشتوانهاى است»؛ از اين جهت ما اطاعت امرشان را كرديم. و من تا سه- چهار- پنج روز ديگر ان شاء اللَّه رفع زحمت مىكنم، و شما را به خدا مىسپارم. و از خداى تبارك و تعالى تأييد و پيروزى شما را مىخواهم. اميدوار بودم و من احتمال مىدادم كه آقاى ... [1] هم باشند روز پنجشنبه كه نتوانستند بيايند. من از اول ايشان را مىشناسم و ايشان از دوستان قديمى من هستند. و من توفيق ايشان را از خداى تبارك مىخواهم
[1] نوار نامفهوم است و در صحيفه نور، «علوى» چاپ شده است.