حركت كردند. اين جز اراده الهى نمىشود باشد. و من هم از اول اين معنا را چون احساس كرده بودم، اميدوار شده بودم به اين نهضت؛ نهضتى كه ملت به خواست خدا وحدت پيدا كرده است پيروز خواهد شد. رمز پيروزى همين وحدت كلمه بود و ما بايد همين را حفظ كنيم. يعنى هر كس در هر مقامى كه هست، من كه يك طلبه هستم، آقايان كه از علماى اعلام هستند، شما كه از روشنفكران و متفكرين هستيد، همه ما الآن مسئول هستيم براى آتيه اين كشور.
خونخوارى سلاطين و بيدادگرى دودمان پهلوى
تا حالا ما دزدها را- يك مقدارشان را- بيرون كرديم يعنى آنهايى كه جنايتكار بودند و مملكت ما را خراب كرده بودند، و شايد بدتر از آن جنگندههايى بودند كه به ممالك مىزدند. آنها مىآمدند و زود رد مىشدند و مىرفتند. اما ايران ما تقريباً بعد از اينكه زير يوغ 2500 سال سلطنت بوده ... و همه سلاطين بىاستثنا- تقريباً بىاستثنا- مردم خونخوارى بودند، حتى آنهايى كه به عدالت معروفند. كسانى كه اهل تاريخ هستند مىدانند كه همان «انوشيروان عادل» چه آدمى بوده است و چه آدم ظالمى بوده است.
تا رسيد نوبت به زمان ديكتاتورى رضا خان؛ و بعد از او هم بدتر از او اين پسر كه حقيقتاً خَلَف صدق او بود! اينها از مغول به ما بدتر كردند براى اينكه مغول به فرهنگ ما ديگر كار نداشت. مغول آمد يك چپاولى كرد و گذشت و رفت؛ بعد مردم مشغول شدند به كار خودشان. اينها پنجاه سال بر ما حكومت كردند، حكومت جابرانه كردند و همه [هستى] مان را از دست داديم به واسطه آنها. پنجاه سال خرابكارى، آن هم با فريادهاى «تمدن بزرگ»! پنجاه سال بىفرهنگى، آن هم با فرياد فرهنگ [مترقى]! پنجاه سال جنايت، آن هم با فرياد «عدالت اجتماعى»! پنجاه سال اختناق، آن هم با فرياد آزادى: «آزادزنان» و «آزادمردان»! اينها همه [حيثيت] ما را شكستند و از بين بردند. خزانه ما تهى شد از جواهرات ايران. يك مقدار آن را رضا خان برد، يك مقدار آن را اين پسر برد. و اموال اين ملت را برداشتند و بردند در خارجه، ويلاها درست كردند. عرض مىكنم الآن