امام: آنها حاضر به بحث نيستند. آنها شلوغكارى مىكنند
[همان شخص: بله حد اقل اين است كه مردم قانع مىشوند، اينها الآن دارند تحميق مىكنند و شديداً هم دارند تحميق مىكنند. اين را به عرضتان برسانم كه- درست به عرضتان برسانم- تو كارخانهها الآن هم رفتهاند متأسفانه، جاهاى مختلف، تو دانشگاهها رفتند. خيلى راحت و واضح اعلام مىكنيم، ما توى راديو تلويزيون اعلام مىكنيم ما حاضريم با اينها به بحث بنشينيم، مردم خودشان ببينند]
نگاهى به روش و منش پيشوايان اسلام
مردم را بايد آگاه كرد. ما بايد هر طايفهاى را از رؤساى آن طايفه بشناسيم. مثلًا وقتى وارد شديم در اسلام، ببينيم آنچه اسلام را ايجاد كرد، آنكه اسلام را تقويت كرد خودش چه كاره بود. مطالعه كنيم در پيغمبر اسلام، در حضرت امير- سلام اللَّه عليه- ببينيم اينها خودشان چه كاره بودند. اينها خودشان كه دعوت مىكردند به اين طور مسائل، خودشان هم عامل بودند يا نه؟ تاريخ نشان مىدهد كه خودشان عامل بودند، و در درجه اعلا هم عامل بودند.
حضرت امير در عين حالى كه ممالك كثيرهاى- كه الآن هست از معمورههاى [1] دنيا- تحت سيطرهاش بود وقتى كه يك يهودى به او ادعا كرد، ادعا به يك سلطان وقت، به يك امير وقت كرد كه ايران و عراق و حجاز و مصر و همه اينها تحت سيطرهاش بود، رفت پيش همان قاضى كه حضرت امير او را قاضى كرده بود ادعا كرد كه فلان [متاع] از من است و پيش حضرت امير است؛ قاضى خواست حضرت امير را. آمد نشست جلو. جلو قاضى نشست. محاكمه كردند و حكم بر خلاف حضرت امير داد. قبول كرد حضرت امير. منتها يهودى مُسْلم شد، به واسطه اين جهت كه ديد وضع اين طورى است. اين يك نمونه از قضيه دمكراسى بودن اسلام. نمونه ديگر راجع به وضع زندگى خود اوست. خود او همان روزى كه با او بيعت كردند، بيلش را برداشت رفت سراغ كار؛ تيشهاش را برداشت رفت سراغ كار. يك قناتى مىكَند با دست خودش. رفت سراغ كار. زندگىاش