به ما تحميل كردند يك همچو موجوداتى را. اگر هم صحيح بود، غلط بود. اگر صحيح بود نسبت به آن كسى كه در آن زمان بود صحيح؛ اما نسبت به كسى كه در آن زمان نبود، ماهايى كه شماهايى كه در آن وقت نبوديد، رفراندم آن وقت و- نمىدانم- مجلس مؤسسانِ آن وقت هيچ دخالت نمىتواند داشته باشد در سرنوشت شما.
دستور شاه براى كودتا و كشتار
ما يك قدم جلو رفتيم؛ آن اينكه اين شخص را از مملكتمان بيرون كرديم. او مىخواست كه ماها را بيرون كند يعنى هر كس وارد در حزب رستاخيز نشده است بايد از اين مملكت بيرون برود، شما بحمد اللَّه با هم متحد شديد و اتفاق كلمه شما اين شد كه آن كارى كه او مىخواست سر شما بياورد سر او درآوريد؛ بيرونش كرديد! بعدها هم كسى نمىتواند او را بياورد. اگر مىتوانستند نگهش مىداشتند [خنده حضار]؛ نگه داشتن آسانتر از بيرون رفتن و برگشتن است. البته آنها الآن به فكر هستند؛ گفته مىشود كه در طياره كه داشته مىرفته اين خبيث امر مىكرده است به اينكه كودتا كنيد [خنده حضار]؛ طياره در هوا بوده و باز از هواى نَفْسش دست برنداشته [خنده حضار] از آنجا- اين طور گفته مىشود- امر كرده كه كودتا. و كودتايى كه او مىگويد ديگر اين طور اين حرفها نيست: بكشيد و بزنيد! از او اطاعت نكردند. در همين چند روز هم مىگويند در يكى از پادگانها- الآن هم، امروز هم براى من باز اين را نوشته بودند- دستور داده بودند به اينكه بايد [در] شهر همدان كودتا كنيد و بمباران كنيد و بساط درست كنيد. گوش ندادند و اعتصاب غذا كردند و گوش ندادند، و الآن هم آن پادگان دربست مال ملت است.
فداكارى با مبادى معنوى
اينها براى چى بود؟ براى دو مطلب: يك مطلبْ اين اتفاق كلمهاى كه در ايران پيدا شد؛ يك مطلب ديگر- آن پشتوانهاى كه عبارت از حق و حقيقت [است]، خدا بود. براى خدا و اسلام داد زديد گفتيد ما اسلام را مىخواهيم، آزادى مىخواهيم، استقلال مىخواهيم. حكومت اسلام- حكومت اسلامى همان آزادى و استقلالى را به شما