و كسى بگويد كه ما قانون اساسى را مىخواهيم، ما انتخابات آزاد مىخواهيم، ما حكومت مردم بر مردم مىخواهيم، هر كس اين [حرف] را بزند، غير از اين مطلبى است كه ما مىگوييم. آن يك مسأله يا ابهام دار است يا خير، مقصود اين است كه بايد اين سلسله باشند؛ قانون اساسى بايد باشد. قانون اساسى معنايش اين است كه اين سلسله بايد باشند؛ و انتخابات آزاد هم معنايش اين است كه امر انتخابات با شاه است كه او امر به اجراى انتخابات بكند و اين بر خلاف آن چيزى است كه ما مىگوييم. ما مىگوييم ما اينها را نمىخواهيم. هيچ ابهامى ندارد. آنكه مىگويد كه ما قانون اساسى را مىخواهيم، آن لا بد مىگويد كه ما اينها را مىخواهيم. پس ما بين اين دو تا قول هيچ سازشى نيست كه كسى بگويد اين دو تا قول يك مطلب را مىگويد؛ نه، اين دو تا مطلب است. مطلب ملت ايران هم، ما از مردم بايد بفهميم كه ملت چه مىگويند، و همه ديديد كه ملت در اين تظاهراتى كه كردند در شهرها، الآن هم تظاهراتى كه مىكنند در همه شهرها، آنكه فرياد مىزنند همين فرياد است كه ما اين سلسله را نمىخواهيم. گاهى هم [مىگويند] ما شاه را نمىخواهيم. بنا بر اين ابهام در اين اصل هيچ نيست.
پاسخى به ياوهسراييها
بله، اشكالاتى شاه كرده است به اين حرف و به تَبَع او هم [پيوسته] اين اشكالات را گاهى اشخاص مىكنند و گاهى هم كاغذ از ايران بعضِ از كسانى كه با همين دستگاه مربوطند و ميل دارند كه اين دستگاه محفوظ بماند و ميل هم دارند كه بعضيهايشان خودشان بيايند در دستگاه و يك وزارتى، نخستوزيرىاى، يك [مقامى] بگيرند! گاهى آنها هم يك كاغذهايى نوشتهاند و همين حرفى كه شاه مكرر مىزند همين را تكرار كردهاند؛ در عبارت بعضى از اشخاص محترم هم همين اشكال استشعار مىشود و آن اين است كه شاه مىگويد كه اگر من بروم استقلال مملكت به هم مىخورد! آنكه