سؤال: [دلايل اصلى مخالفت شما با شاه چيست؟ آيا به اين علت است كه شاه در اصلاحات كوتاهى كرده است، در اصلاحات زيادهروى و يا اصلاحات نابجا كرده است، و يا اصولًا دلايل ديگرى دارد؟]
جواب: اولًا يكى به همين دليل كه در متن سؤالات شما قرار گرفته و آن اين است كه شاه رسماً در امور اداره كشور و تنظيم خطوط اصلى سياست ايران در زمينه اصلاحات، در شئون مختلف كشور دخالت كرده است و اين خود جرم است؛ زيرا شاه در سلطنت مشروطه مقام غير مسئول است و حق دخالت در اين امور را نداشته است؛ و اين مجلسين و دولت بودهاند كه بايد درباره سرنوشت مملكت- اگر منتخب از طرف ملت باشند- تصميم بگيرند. در صورتى كه خود شاه هميشه گفته است كه او تنها فرمانده كشور است و تمامى دولتها در اين سالها اعتراف كردهاند كه به دستور شاه هر عملى را انجام دادهاند. بنا بر اين دولتها هم مجرم بودهاند و بايد محاكمه شوند و نيز وكلاى مجلسين كه اين خلافها را مىديده و اعتراض نكردهاند، علاوه بر اينكه منتخب ملت نبودهاند و به اين دليل رفتن آنها در مجلس جرم بوده است، اين سكوت آنان جرم ديگرى است كه بايد محاكمه شوند، قطع نظر از اينكه تمامى دستورات و فرمانهاى شاه را هم كه بر خلاف قانون اساسى بوده است تصويب كردهاند و به خيال خودشان صورت قانونى به آنها دادهاند. بنا بر اين تمامى اركان حكومت بر خلاف موازين قانونى بوده است. و چون در همه اين خلافها شخص شاه عامل اصلى بوده، لذا اعتراض ما در درجه اول مستقيماً متوجه شخص شاه مىشود. و بعد نتيجه اين حكومت غير قانونى، كه متكى به ملت نبوده و با ديكتاتورى و استبدادِ سرنيزه بر مردم تحميل شده، اين شده است كه اختناق و خفقان با شدت هر چه