گوش نكردند براى اينكه آخوندها كار اينها را زار نمىخواهند بكنند؛ آخوندها مىخواهند اينها را از اين نكبت بيرون بياورند، از اينكه گول خوردند بيچارهها، از اين نكبت بيرون بياورند. و من كراراً گفتهام اين معنا را كه اگر چنانچه اختيار دست ما بيايد اين طور نيست كه ما اينهايى كه ده تا دِه، صدتا دِه داشتهاند، دِههايشان را برگردانيم. اينها حساب دارند، اينها سالهاى طولانى حساب بايد پس بدهند. اينها مىآيند به اين كشاورزها، دهقانها به اصطلاح خودشان مىروند تبليغات مىكنند كه اگر چنانچه چه بشود، چه بشود. آنها شما را شناختهاند! تا حالا چه كرديد براى آنها؟ تا حالا اينها را به بدبختى انداختيد. چرا آمدند اطراف تهران توى اين زاغهها زندگى مىكنند؟ ما مىخواهيم اينها را دستشان را از اين زاغهها بگيريم بيرون بياوريم؛ ما مىخواهيم اين انگلى كه ايران دارد، كه انگلِ غير است، بسته به غير است، از اين بستگى بيرونش بياوريم. ما حرفمان ابهامى ندارد.
نياز به ارتش در حكومت اسلامى
تبليغاتْ حالا هم مىكنند به اينكه اگر يك حكومت اسلامى پيش بيايد چه خواهد شد، اگر پيش بيايد چه خواهد شد. يا خير پيش نظاميها مىروند تبليغ مىكنند كه همه نظام را به هم مىزنند! ما نظامْ لازم داريم، چطور همه نظام را به هم بزنند؟! چطور ارتش را به هم مىزنند؟! ما چند تا دزدش را كنار مىگذاريم، باقىاش را قبول داريم. صاحب منصبها اين را بدانند، ما صاحب منصب پاك را قبول داريم، نجسها بروند؛ آنهايى كه مال ملت را خوردهاند، آنهايى كه در بانكهاى خارجى مال ملت را انباشتهاند، اينها بروند سراغ كارشان. بروند، نه اينكه يعنى گم شوند، نه اينكه بروند يعنى پا شوند بردارند و بروند؛ بايد ازشان گرفت اينها را. من اگر دستم مىرسيد نمىگذاشتم اين مردكه برود. بايد بايستد حساب پس بدهد. دارى كجا مىروى؟ پولها را برداشتيد رفتيد.
ما ارتش لازم داريم، احترام به ارتش مىگذاريم. ما طبقه جوان ارتش را، صاحب منصبان جوان ارتش را برايشان احترام قائل هستيم. در طبقه بالاتر هم اگر چنانچه يك صاحب منصب يا چند صاحب منصب صحيح پيدا شد، آنها هم محترم هستند. ما