جامعهاى پيدا بشوند همه صالح باشند، صحيح باشند. اگر آنكه اسلام مىخواست مىشد- خوب يك مقدار شده يك مقدار نشده، بيشتر آن نشده- اگر آنى كه اسلام مىخواست مىشد، نه دزدى تو كار بود نه خيانت تو كار بود، هيچ يك از اين چيزهايى كه هست حالا نبود، هيچ كس تعدى به ديگرى نمىكرد. ما مىخواهيم كه يك همچو مطالبى پيدا بشود.
حكومت اسلامى مدافع حقوق زنان و اقليتهاى مذهبى
ما مىگوييم حكومت اسلامى؛ شما خيال نكنيد كه ما حكومت اسلامى كه درست كرديم شمشير را برمىداريم گردن همه را مىزنيم! زنها را هم همه را كنار مىزنيم، مىپيچيمشان توى كفن يا مىكنيمشان توى [خانه]! اين كىْ ربطى به اسلام ... به اسلام مربوط نيست. اينكه ما مىگوييم حكومت اسلامى، آنها از آن طرف مىگويند كه يهوديها را تا آخر مىكُشند، نصارا هم تا آخر مىكُشند! حرفهايى است كه البته شاه بايد براى نگهداشتن تاج و تخت فاسد خودش اين عمالش را وادار كند كه اين مسائل، اين حرفها را بزنند و به هر چه دلش مىخواهد تشبث بكند. ما تمام يهوديها و نصرانيهايى، زرتشتيها و ساير مللى كه در مملكتمان زندگى مىكنيم، حكم اسلام است كه با اينها بايد درست، خوب رفتار كرد، به عدالت رفتار كرد. ما تَبَع آنيم كه وقتى يك خلخال را از پاى يك زن يهودى مىكشند، مىگويد اگر انسان بميرد بهتر است ... عيبش نمىكند اگر انسان [از] غصه بميرد كه يك همچو چيزى شده. ما مىخواهيم يك همچو موجودى را اطاعت كنيم.
ما برنامه داريم
ما برنامه داريم؛ ما همين طورى ننشستهايم اينجا كه آن نه، تمام بشود؛ ما برنامه داريم، يك برنامه عُقَلايى دنياپسند. البته آقاى كارتر نمىپسندند اين را! اما دنيا مىپسندد. دنياى امريكا هم نمىپسندد اين را. آنهايى كه مىخواهند مملكت ما را غارت كنند آنها نمىپسندند؛ اما آنهايى كه اين طور [منافع] ندارند، آن روزى كه آن مىگويد كه حرفهاى ديگرى مىزنند و- عرض مىكنم- در كجا چه مىكنند، خوب فيلسوفشان آنجا كاغذ به