خراب كرده همه را. اين مملكت را خراب كرده و به شكل يك ويرانه درآورده. الآن نه زراعتى اين مملكت ما دارد، نه مراتعش دست مردم است و خودش دارد، نه جنگلهايش دست اينهاست. آبها را از بين بردند؛ اين سدهايى كه اينها درست كردند همهاش به منافع ديگران بوده. تا بيايد اين مملكت دوباره برگردد به حال قبل از آمدن اين آقا، مدتها زحمت دارد. مدتها مردم بايد خون دل بخورند، جوانهاى ما بايد زحمت بكشند، متخصصين ما بايد زحمت بكشند تا اين را از اين آشفتگى بيرون بياورند، تا بعد بشود يك مملكتى كه اين آشفتگيهايى كه الآن دارد ندارد؛ آن وقت نوسازى بخواهند بكنند.
توجيه كارتر از كشتار مردم
ايشان [1] مىفرمايند كه اين تظاهرات آرامى كه كردند كه ما شاه را نمىخواهيم، اين است كه اينها را به كشتن دادند؟! اينها حتماً بايد بگويند شاه را مىخواهيم تا نكشندشان؟! ايشان مىگويد كه حرفهايى كه مىزنند ميزانى ندارد و كنترل ندارد! خوب حرف ما اين است. ما در مجمع عمومى دنيا حرف خودمان را مىگذاريم، حرف ايشان را هم مىگذاريم ببينيم كدام اينها ميزان ندارد. حرف ما اين است كه اين آدم خودش و پدرش، اين سلسله به ما خيانت كرده است، جنايت كرده است، هر روز دارد جنايت مىكند. الآن كه ما اينجا نشستيم اينها مشغول جنايت هستند، همين الآن، همين الآن مشغولند، همين ديشب و ديروز قم را به آتش كشيدند، همين دو روز، خراسان را، تبريز را، يزد را- هر شهرى را كه شما اسم ببريد- اينها يك دستهاى آوردند خرابكارى كردند، اين آدمى كه اين طورى هست، اين آدمى كه مىآيد توبه مىكند و توبهاش اين است، آدمى كه مىآيد به مردم مىگويد كه نه، كار نداشته باشيد، من ديگر اشتباه كردم، اشتباههايم را برمىگردانم، همچو اشتباهى نمىكنم، اين كارش اين است كه داريد مىبينيد. ايشان نمىداند، آقاى كارتر نمىداند كارهاى اينها را يا مىداند و خودش را به نادانى مىزند؟!