برگ و توى اين روزنامههايى كه تبليغات مىكنند و به حسب آن طورى كه مىگويند صد ميليون دلار شاه براى تبليغات مىدهد؛ براى حفظ موجوديت خودش صد ميليون دلار در هر سال خرج مىكند! البته توى روزنامهها اين حرفها در مىآيد: آخوندها چيز هستند، رجعى هستند؛ آخوندها كهنهپرست هستند؛ آخوندها، نمىدانم چه هستند اين آخوندها. بعد هم مىروند سراغ اينكه اسلام اين جورى است. هم اسلام را بد معرفى مىكنند؛ هم آخوند را بد معرفى مىكنند. چرا؟ براى اينكه آنى كه در مقابل اينها بايستد، اسلام است. آن كسى كه مىخواهد پياده كند آن را، آخوند است. آنها نمىخواهند اين مطلب واقع بشود. آنها مىخواهند كه اسلام را بد معرفى كنند، مردم از اسلام برگردند و آخوند هم كه كنار برود، باقى بماند خودشان و هر كس كه دلشان مىخواهد.
يورش به حوزه، دانشگاه و مدارس
دانشگاههايمان را هم كه به آن صورت در آوردهاند؛ نمىگذارند يك تحصيل صحيحى بكنند. از بس كه اينها فشار آوردند، از بس كه [هجمه] كردند، الآن نه حوزههاى علميه ما تحصيل مىتوانند بكنند، نه دانشگاه. دانشگاه هميشه در حال اعتصاب؛ يك سال [است] مىبينيد كه در حال اعتصابند اينها. كار نمىتوانند بكنند؛ نمىگذارند؛ يا مىريزند توى آن، زن و مردش را مىزنند و عرض مىكنم، زخمى مىكنند؛ يا مىگيرند مىبرند در حبسها. توى مدرسههاى ما هم همين طور. آنها مىريزند توى آن، هر كارى دلشان مىخواهد مىكنند. هر چند وقت يك دفعه مىريزند اين مدرسه را، سر تا ته آن را، اينها مىزنند و [سركوب] مىكنند. خوب نمىتوانند ديگر. محيط آرام الآن ما نداريم كه در آن محيط آرام، طلبه تحصيل كند يا در آن محيط آرام، دانشگاهى تحصيل بكند. دبستانىاش هم حالا اين طورى شده. الآن اين بچه دبستانى را هم دارند كتك مىزنند، و كشتند. چند نفر را همين امروز به ما، ديروز و امروز، اطلاع دادند كه در فلان جا چند تا دختر بچه، دختر بچه اين قدر، چند تا پسر اين قدر، كشتند.