آزاد مردان و آزاد زنانند! اين حرفهايى بود كه آن وقتها مكرر مىگفت، حالا هم اگر يك خرده رهايش كنند، مىگويد. خوب، اين دهقانان و اين بيچارهها همينها هستند كه تمام هستى شان از بين رفته است. اين «اصلاحات ارضى» همين است كه اصلًا مملكت ما را بكلى زراعتش را سلب كرده. الآن شما زراعت ديگر نداريد. در مملكتتان؛ براى سى روز شما يا سى و سه روز شما در مملكتتان زراعتى هست كه بتواند قوت مردم باشد، باقى آن نيست؛ باقى آن را بايد از خارج بياوريد.
سپاهيان انقلاب سفيد، مأموران گمراهى
آن چيزهاى ديگرى كه مثلًا سپاه دانش، سپاه چه، سپاه دين، اين را همه مردم مىدانند كه اين سپاه دانش براى چه رفته توى دهات و قصبات. اينها همهاش براى ثناخوانى براى ايشان است؛ همهاش براى ترويج باطل است؛ همهاش مأمور اين هستند كه اين مردم را عقب نگه دارند؛ اين مردم را تبليغات بكنند كه اين مردم همه تابع شاه باشند و «چه امر خداوند و چه امر شاه» منطق مردم باشد. تمام اين كارهايى كه اين آقا كرده است براى اين مملكت، اينها را برگردانده است به عقب، عقبِ عقب.
نمىگذارند اينها كه يك فرد لايق در مملكت ما پيدا بشود. اينها از آدم مىترسند؛ مىترسند كه يك آدمى پيدا بشود لايق و مقابلشان بايستد كه چرا، چرا اين كار را مىكنيد؟ اينكه وكيل نمىگذارند ما داشته باشيم، براى اين [است] كه اگر ما وكيل داشته باشيم مقابلشان مىايستد مىگويد: چرا؟ دولت بخواهد يك غلطى بكند، استيضاحش مىكنند؛ شاه هم بخواهد يك غلطى بكند، خوب به او مىگويند، به او اعتراض مىكنند، استيضاحش مىكنند، اعتراض به او مىكنند. البته كه نمىگذارد مردم وكيل به مجلس بفرستند.
نفوذ امريكا در همه شريان كشور
اين مملكت مترقى و اجتماع مترقى! اين كجاست آخر كه ما نمىدانيم، اطلاع نداريم بر آن؟ كجاى اين مملكت را ايشان آباد كرده است؟ جز اينكه يك پايگاههايى براى ديگران در اين مملكت درست كرده است؛ جز اينكه مملكت ما را مورد تسلط ديگران