دارم. و بايد همه دست به دست هم بدهند و اين لغزش را نگذارند واقع بشود. اين تشبثاتى كه الآن از همه اطراف تشبث شده است و تشبث دارند مىكنند، بر شما جوانهاست كه در اينجا صدا بلند كنيد؛ بر آنهايى كه در ايران هستند در ايران صدا بلند كنند؛ نگذارند در اين موقع حساسى كه [ملت] به آخرْ سنگر رسيده است يك وقتى بُرد كند اين آدم. اين خطرى است الآن براى ايران. الآن يك خطر بزرگى براى ايران هست كه اگر يك سستى بكنند و يك لغزش در اينجا واقع بشود، يا بترسند از اين هياهويى كه كارتر در آنجا گفته است كه خير ما منافعمان پيش ايشان است ... با عبارت ديگر خدمتگزار ماست، ما نمىگذاريم، اين نوكر بايد بماند اينجا، تعبير او با اين تعبير نيست اما واقعش همين است؛ تعبيرش، لفظش اين نيست [اما] واقعش اين است كه ما ديگر از كجا پيدا كنيم يك همچو نوكرى؟! اين را نبايد از آن بترسيد.
هيچ سلاحى در مقابل يك ملت كارگر نيست
با يك ملت نمىشود كه يك كار تحميلى تا آخر بشود. چنانچه ديديم كه با نظامى نتوانستند اين كار را بكنند. ايشان خيلى هم ميل داشت، خيلى هم مايل بود كه نظاميها قتل عام بكنند، اصلًا يك دو- سه ميليون جمعيت را بكشند لكن نمىشود، قضيه اين طور نيست. آن اربابها هم نمىتوانند اين كار را بكنند. حالا خيال كنيد كه اى! اگر اين كار نشود، از آن طرف لشكر روس وارد مىشود و از آن طرف لشكر امريكا وارد مىشود و از آن طرف لشكر انگليس وارد مىشود، اينها شعر است حالا! يك ملت وقتى يك چيزى را نخواهند نمىشود؛ و حالا ملت نمىخواهد. يك ملت است. قضيه يك حزب و يك- نمىدانم- جبهه و يك- عرض بكنم- جمعيت نيست؛ يك ملت است كه الآن مىگويد نه. در مقابل «نه» ملت، نه سرنيزه كارگر است، نه تانك كارگر است، نه توپ كارگر است، نه تشرهاى تو خالى كارتر و نمىدانم كرملين! اين حرفها نيست تو كار. هر چه مىخواهند تو [ى] روزنامههايشان بنويسند يا مىخواهند صدايشان را بلند كنند. ما اميدواريم كه خداوند اين اجتماع ايرانىها بر حق خودشان را پيروز كند. [آمين حضار] ما اميدواريم كه خداوند تأييد كند اين شجاعهايى كه در ايران قيام كردهاند و مىخواهند