اگر يك كسى يك نفر آدم را بكشد بعد بيايد بگويد آقا معذرت مىخواهم ببخشيد، رهايش مىكنند؟! قانون رهايش مىكند اين را يا نه؟ خوب ببخشيد كه تو آدم كشتى! ببخشيد هم حرف شد؟ يك آدمى كه 25 سال بر مقدرات مملكت ما مسلط بود و 25 سال يا بيشتر خيانت به مملكت ما كرد، تمام ثروت اين مملكت را داد به غير، تمام چيزهاى مقدرات اين مملكت را به دست غير سپرد، نفت ما را آن طور از بين برد، گاز را از آن طرف از بين برد- دارد مىبرد- اين همه آدم كشت، اين همه قتل عامها كرد، [در] قتل عام 15 خرداد، پانزده هزار نفر كشت [و] كشتار بود، قتل عامهاى حالا- در اين سالهاى اخير- بيشتر از اين معانى بود، حالا مىفرمايند كه خير، ما اشتباهاتى- يك «اشتباهاتى»- كرديم! حال ديگر ما «تعهد» مىكنيم! ايشان فرمودند تعهد مىكنيم كه از اين به بعد اشتباه نشود! ما فرض مىكنيم كه شما تعهد بكنى كه از اين به بعد اشتباه نشود، و اشتباه هم ما فرض مىكنيم كه خير ديگر بعدها نشود، تا حالايش چه؟ رجال سياسى يا- عرض مىكنم كه- رجال علمى را كه ده سال، پانزده سال، كم و زياد، اينها را به حبس انداختيد و اينها را آن قدر زجر داديد، آنها را آن قدر [شكنجه] كرديد، حالا آمدند بيرون با مزاجهاى ضعيف، حالا همين قدرى كه از زندان رها شدند تمام شد؟! ده سال عمر يك نفر انسان را، عمر هزاران نفر انسان را تو در حبسها از بين بردى، حالا هيچ؟! ما بگذاريم كه آقا سلطنت حالا بكند؟! حالا بگوييم كه بسيار خوب «اعليحضرت» بفرمايند آن بالا و سلطنت كنند! و «روزِ سلام» هم همه بيايند به سلام ايشان! و خودشان هم در قصر اعلاى كجا ... مشغول عياشى بشوند، ديگر لازم نيست حكومت بكنند. حالا مسأله اين طور است؟ اين را هيچ انصاف دارى، هيچ مسلمانى اين را مىتواند بگويد؟ هيچ مسلمانى مىتواند، هيچ آدم با وجدانى، هيچ انسانى مىتواند يك همچو حكمى بكند كه يك نفر آدم جانى كه بيست و چند سال بر اين ملت حكومت باطل كرده، حكومت غير قانونى كرده، بيست و چند سال مال اين مردم را هدر داده، بيست و چند سال قتل عامها كرده، اجانب را بر اين مملكت مسلط كرده، حالا تا گفت كه خوب من اشتباه كردم، ببخشيد من اشتباه كردم، «يك اشتباهاتى واقع شد»، اين اقرار به جرم است كه در محاكم با اين اقرار به جرمْ اين را