مثلًا آبيارى كنند و به او كِشتى بكنند لكن محدود است انتفاع از آن. آن نهر هم همين طور، يا آن قطراتى كه اگر [به صورت قطره] باشد كه هيچى؛ اما اگر چنانچه اين نهرها به هم متصل شد و يك سيلى، رودخانهاى راه انداخت قدرتش زياد مىشود. قطره بود آن وقت، قبل از اينكه سيل بشود، آن وقت كه قطره بود قدرتش يك قدرتِ قطرهاى بود كه يك برگ را نمىتوانست تر بكند يا حركت بدهد، حالا كه اتصال پيدا كرد و يك نهرى از آن، وجود پيدا كرد؛ اين حالا به واسطه اين اتصال قدرت پيدا كرد؛ يعنى قدرتهاى كوچك جمع شدند، ضعيف [ها] جمع شدند، وقتى كه با هم شدند يك قدرت واحد پيدا شد كه اين قدرت واحد نسبت به آن قطره به اندازهاى است كه عدد آن قطرات چقدر است. اينها با هم كه مجتمع شدند، اين ضريب آن قطرات است؛ و شايد گاهى هم قدرت بيشتر بشود لكن باز يك قدرت محدودى است، به همين اندازهاى كه يك زمينى را مىتواند [آبيارى كند]، يا اينكه اگر راه بيفتد مىتواند يك جوى كوچكى راه بيندازد، خاشاكى را حركت بدهد. اگر اين جويهايى كه، اين نهرهايى كه پيدا شده است از اين قطرات، با هم اتصال پيدا بكنند و يك سيلى تشكيل بدهند قدرت زياد مىشود كه حالا اين سيل خروشنده مىشود و ممكن است كه بكَند يك درختهايى را، يك بناهايى را خراب كند با خروش خودش؛ و اگر اينها همه به هم اتصال پيدا بكنند و اين رودخانهها همه با هم اتصال پيدا كنند [و] به شكل يك دريا درآيد، قدرت بسيار زياد خواهد شد كه يك موجش كشتيها را مىشكند.
اين جامعه ما هم همين طور است. يكى يكى افراد را حساب كنيد، اگر صد ميليون يكى يكى باشد؛ يعنى صد ميليونى باشد كه هر كدام خودشانند، كارى به ديگرى ندارند، اين صد ميليون جمعيت هيچ كارى از آنها نمىآيد. هر كدام به اندازه خودش است؛ اما اتصال چون ندارند كارى از آنها نمىآيد و مثل آن قطرهها مىماند كه يك برگى را نمىتوانست حركت بدهد. يك نفر آدم يك قدرتى دارد اما قدرتش بسيار بسيار محدود است كه بخواهد يك كار اساسى را انجام بدهد، از او نمىآيد كار انجام بدهد. اگر هم فرض كرديم كه اين يك نفر يك جا يك جمعى با او هم عقيده شدند و با هم در