اعمال صالحه ما با آن عالَم است، اين را انبيا مىدانند به وحى خداى تبارك و تعالى؛ و آمدهاند براى اينكه به ما بگويند كه فلان كار را اگر بكنيد، اين رابطه دارد اينجا با آن عالَم و روح شما را تربيت مىكند اين؛ كه شما در آن عالَم وقتى كه مىرويد با سعادت هستيد.
اوامر و نواهى الهى براى سعادتمندى بشر در دو عالَم
چيزهايى كه اگر چنانچه آن چيزها را انسان ارتكاب كند، مثل سمومات مىماند كه اگر انسان يك شيئى كه مسموم است بخورد، مسموم مىشود و به هلاكت مىرسد؛ در عالَم ماوراى طبيعت و روح هم اين طورى است كه بعضى از چيزهاست كه اگر چنانچه اين چيزها را عمل كند انسان يا اعتقاد به آن پيدا كند، مثل سم قاتل مىماند، به مراتبش كه يكوقت مسموم مىكند انسان را، لكن قابل علاج است؛ يك وقت مسموم مىكند و اگر تا آخر برود [و جذب بدن شود]، ديگر علاج هم ندارد. اينها هم براى ما گفتهاند؛ گفتهاند «نكنيد، اين كار را نكنيد، اين كار را نكنيد.» البته يك مقدار از امورى كه آنها فرمودهاند «بكنيد و نكنيد»، باز براى تنظيم عالم طبيعت است و اجتماع است، لكن پارهاى، بسيارى از امورْ راجع به تنظيم امور اجتماع نيست؛ راجع به ماوراى طبيعت است. انسان چون يك مجموعهاى است كه احتياج به همه چيز دارد، انبيا آمدهاند كه آن همه احتياجات انسان را، هر چه احتياج دارد انسان، براى انسان بيان كنند كه انسان اگر عمل بكند به سعادت تمام مىرسد.
شرط اسلامشناسى: توجه به جهات مادى و معنوى به طور همزمان
بنا بر اين، اين دو طايفه كه يك طايفه، طرف معنويت را گرفتهاند و طرف اجتماع را رها كردند و اين طايفه طرف اجتماع و علم اجتماع و علم سياست و علم، نمىدانم اين معانى را دارند و آن طرف را رها كردند. اين دو، نه اين اسلامشناس است، نه آن اسلامشناس است. اسلامشناس كسى است كه اين دو مطلب را، اين دو جبهه را، هم جبهه معنوى را بشناسد هم جبهه ظاهرى را؛ يعنى هم اسلام را بشناسد به آن جهات معنوى كه دارد، و هم اسلام را بشناسد به اين جهات مادى كه دارد. كسى كه اسلام را بخواهد بشناسد، بايد به اين جور بشناسد؛ يعنى آيات و رواياتى و احكامى كه وارد شده است