پايههاى ظلم و خاموش شدن آتشهاى دوگانهپرستى و شرك و آتشپرستى [فرو ريخت]؛ آن دو قوهاى كه در آن وقت بوده است، با آمدن ايشان هر دو مبدأ شكست، اين دو اصل؛ يعنى توحيد، در عالم به واسطه رسول اكرم توحيد بسط پيدا كرد و ان شاء اللَّه مىكند. و نبوت اصلًا آمده است، نبى اصلش مبعوث است براى اينكه قدرتمندهايى كه به مردم ظلم مىكنند پايههاى ظلم آنها را بشكند؛ و اين كنگرههاى ظلم كه به زحمتِ اين بيچارهها، به خون دل اين بيچارهها، به استثمار گرفتن اين مردم ضعيف، اين پايههاى قصر بالا رفته و كنگرههايش كنگرههايى بوده است كه [پايههاى ظلم] بوده است، آمدن پيغمبر اكرم براى شكستن اين كنگرهها و فرو ريختن اين پايههاى ظلم بوده است؛ و از آن طرف، چون بسط توحيد است، اين جاهايى كه مبدأ ستايش غير خدا بود و آتشپرستى بوده است، آنها را منهدم كرده است و آتشها را خاموش كرده است.
تولد شاه، مبدأ ظلمت و تباهى
و بعضى از تولدها هم مبدأ عكس اين مطالب است، مثل تولد چهارم آبان. البته من از رسول اكرم عذر مىخواهم كه ذكر تولد ايشان را مىكنم و ذكر تولد اين شقى را، لكن مقابله نور و ظلمت است، مقابله انسان و لا انسان است. اين تولد ناميمون كه منتهى شد به اينكه شما مىبينيد. هر دوى اين قضيهها را كه رسول اكرم تشريف آوردند و منهدم كردند آثار شرك را و ظلم را، اين هر دو قضيه در تولد اين آدم بعكس شد؛ يعنى منتهى شد به اينكه هم ترويج از آتشپرستى و آتشپرستها شد، و هم پايههاى ظلم مستحكم شد؛ خصوصاً در ايران ما. در ايران ما از آن طرف اين آتش آتشپرستهاى اطراف يزد و اين حدود تقويت شدند، به طورى كه همين گبرهاى امريكا به شاه كاغذ نوشتند- به حسب آن چيزى كه در روزنامهها بود- و از ايشان تشكر كردند و نوشتند كه تا كنون كسى پيدا نشده است كه به اندازه شما از مذهب ما تجليل كند و پشتيبانى كند. اين خدا خواست كه ملت ما زود بيدار شد و لو دير بود؛ ولى باز زود بيدار شد كه نگذاشت دنبال كند اين آدم اين مقاصدى را كه داشت و گبرهاى امريكا و ثروتمندان آنها به او مىخواستند تحميل كنند، يا خودش هم موافق بود، و الّا بيشتر از اين مسائل بود در [اين] باب، و مطالب خيلى