به- مسلمين ايران را دارد به نابودى مىكشد؛ اين را بايد قطعش كرد تا اينكه مردم بتوانند يك نفسى بكشند. پنجاه سال بيشتر، مردم خفقان گرفته بودند؛ مردم را سلب آزادى همه طرفه كرده بودند اينها. پنجاه سال است كه مردم زجر كشيدند، اولادهايشان را دادند، چه زمان آن پدر و چه زمان اين پسر؛ حالا كه مردم رسيدند به اينجا و قيام كردند، يك قيام مردانه كردند مردم ايران، الآن هم در ايران، همين حالا كه من و شما اينجا نشستيم، بلااشكال در ايران يك هياهويى هست و قم، صدايش بوده است كه مىگفتند صداى تفنگها الآن دارد مىآيد، همين امروز چه كردند، همدان هم كه آن قيام هست و اطراف كرمان هم لا بد هست، تهران هم كه هميشه يك چيزى هست در كار، الآن كه اين مردم مهيايند و به اينجا رساندند و حاضرند مردم براى همه جور جانفشانى براى اسلام و براى ملت خودشان، ما حالا بياييم بگوييم كه حالا باشد، بگذاريد بعدها اين كار را مىخواهيم بكنيم؛ حالا اين قدم اولى را برمىداريم، ايشان را مىگوييم: آقا سلطان باشد، لكن حكومت نكند! اين چه حرفى است كه از دهن ما بيرون بيايد؟ كدام ملت مىتواند اين مطلب را قبول بكند؟ خير، ايشان بايد بروند. اين سلسله بايد منقرض بشود. ايران، اين سلسله را نمىخواهد. بچه هفت سالهاش هم نمىخواهد، پيرمرد هشتاد سالهاش هم نمىخواهد.
الآن وقت كار است
و الآن وقت كار است كه همه دست به هم بدهيم؛ شماها كه در خارج مملكت هستيد، با تمام قوايى كه داريد كمك كنيد به اين مملكت، به اهل مملكت خودتان. آنها دارند خون مىدهند، شما [با] قلم، قدم- عرض مىكنم كه- تظاهر، هر چه بلديد، هر طورى كه مىدانيد، خطابه بخوانيد براى مردم اين مملكتها، صحبت كنيد برايشان، مطالب ايران را به آنها بگوييد، حالى شان كنيد كه در ايران چه مىگذرد و ما چه مصيبتهايى داريم و ايرانىها گرفتار چه مصيبتهايى هستند، بلكه ان شاء اللَّه ملتهاى ديگر هم بيدار بشوند. الآن به ما مىگفتند كه ملت فرانسه همه الآن راجع به اينكه اين بايد برود، همه قبول دارند كه اين بايد برود. راست هم مىگويند و ليكن بايد فهماند به آنها، بايد گفت. خوب، [با]