بيگانگان] در تفكرات هستند، در مطالعات هستند؛ هم امريكا، هم شوروى. همچو نيست كه بشود اينها توپ و تانك بياورند ... اين حرفها نيست كه اين دو تا قدرت هم هر دو مقابل هم ايستادند؛ اگر او يك كارى بكند او مىزند به او. آنها خودشان با هم نمىتوانند بسازند در اين امور. اين طور نيست كه الآن بريزند و مملكت ايران را [اشغال] بكنند و حرفهاى نامربوطى كه شاه تو دست و دهن مىاندازد كه تجزيه مىشود مملكت ما! [دروغى بيش نيست] تو همهاش را خوردى! تجزيه؟ چرا تجزيه مىشود مملكت؟ ما مىخواهيم مستقل، [باشيم] مىخواهيم همه را بيرون كنيم از مملكتمان. تجزيه مىشود؟! چه حرفهايى مىزنى! يا خير، [مىگويد] ... اگر ما برويم كمونيستها مىآيند! اينها را ديگر خودشان درست مىكنند. سازمان امنيت يك صحنههايى ... درست مىكند. بنا داشتند كه در دانشگاه يك تظاهرات كمونيستى درست بكنند؛ يعنى سازمان امنيت مأمورهايش را بفرستند آنجا شعار كمونيستى بدهد. در بهشت زهرا هم رفتند همين كار را كردند و شعار كمونيستى دادند، مردم مچشان را گرفتند گفتند: شما سازمانى هستيد! شما كمونيست نيستيد. اصلًا ايران كمونيست ندارد. [مردم] از اين حرفها نترسند. اين مردِكه [1] مىگويد براى حزب خودش. كمونيست كجا بود؟ در ايران همه مسلمانند. اگر چهار تا بچه هم يك دفعه يك كلمهاى بگويند، اينهايى كه سازمانى هم نيستند، خوب اينها بازى خوردهاند. بعد وقتى مطلع شدند كه مسأله [چيست؛ كنار مىكشند].
كمونيسم، طرحى شكست خورده
كمونيست كى است؟ سى ميليون جمعيت مُسْلم مىگذارد كمونيست در ايران پيدا بشود؟ كمونيست طرحى شكست خورده است در دنيا. اصلًا شكست خورده براى اينكه فهميدند كه اصل قضيه ماركسيست و كمونيست قضيه تخدير است! ملتها را مىخواهند خواب كنند با اين حرفها. شوروى مىخواسته ملتها را خواب كند با اين حرفها، با مسئله