در محيطى گفته مىشود آزادى داديم كه بهترين فرزندان عزيز اسلام و ايران در حبس و زير شكنجه شاهانه و در تبعيد به سر مىبرند. در محيطى دم از احترام علماى اسلام مىزنند كه علماى اسلام در حبس غير قانونى و در تبعيدگاهها- بدون مجوز- به سر مىبرند. اشخاصى دم از تعظيم شعائر مذهبى و احترام روحانيت و احكام اسلام مىزنند كه در طول نيم قرن شريك جرم دستگاه بوده و قوانينى كه بر خلاف احكام اسلام بوده تصويب نمودهاند. ملت ايران از اين رژيم و تمام مهرههاى آن كه خدمت صادقانه به جنايتكار اصلى نموده و مفتخر به آن هستند متنفر و آنها را لايق هيچ مقامى نمىدانند. آنان در محيطى احترام به روحانيون اسلام را اعلام نمودهاند كه كثيرى از مساجد سرتاسر ايران را بسته و خطبا را از گفتار ممنوع كردهاند.
در محيطى «حكومت آشتى ملى» [1] را اعلام مىكنند كه توپها و تانكها و مسلسلها توسط ارتش و ساير مأموران در شهرستانها مشغول سركوبى ملتى است كه حقوق اوليه بشر و اجراى احكام اسلام را خواستار است. آشتى كنيم و خون عزيزان اسلام را هدر دهيم! آشتى كنيم و به رژيم ظالمانه و خيانتكار پهلوى سر فرود آريم! چگونه روحانيون با رفتن احكام مسلّمه اسلام و به غارت رفتن مخازن كشور و كشتارهاى بىرحمانه رژيم، به پاس آنكه گفتهاند «ما به روحانيون احترام مىگذاريم»، آشتى كنند و اين ننگ ابدى را براى خود در تاريخ ثبت كنند؟!
خواست ملت را بايد از تظاهراتى كه در اين چند ماهه مىشود به دست آورد. عموم ملت در تظاهرات خود مىگويند: «ما شاه و سلسله پهلوى را نمىخواهيم». خواست ملت اين است، نه وعده پوچ احترام به علما و نه بستن موقت قمارخانهها، و نه امر بىارزش- از نظر قانون- به كار بردن تاريخ اسلامى به طور فريبكارانه و موقت.
تأسف و تأثر من آن است كه دستگاه ظلم، ملت و روحانيون و سياسيون را مثل
[1] جعفر شريف امامى كه پس از جمشيد آموزگار به نخستوزيرى رسيد و كابينه خود را «كابينه آشتى ملى» ناميد.