ارتش ايران و صاحب منصبان محترم بدانند كه جنايات و قتل عامهايى كه شاه بر آنان تحميل مىكند حاصلى جز بدنامى و ننگ براى آنان ندارد. افسران ارتش و شهربانى و ژاندارمرى ايران تا چه زمان اجباراً و بدون هيچ گونه اختيار، به برادركشى توسط يك عده مأمور ناآگاه ادامه مىدهند؟ آخر براى حفظ چه كسى؟ شخصى كه به اسلام و ناموس و آزادى شما ضربات پياپى وارد مىكند؟ شخصى كه شما را در جهان از بىحيثيت ترين مأمورانى كه فقط به خاطر داشتن حقوق گزاف به هر عمل زشتى دست مىزنند، معرفى كرده است؟ آيا هر روز كشتار و ضرب و جرح، آن هم به دست شما و يا كسانى كه شما هيچ گونه حق اعتراضى به آنان نداشته باشيد، با انسانيت سازگار است؟
شما به عذر مأموريت، برادران دينى خود را به گلوله مىبنديد كه مسئوليت آن علاوه بر شاه با خود شما است، بايد به حكم خداوند از فرمان ستمگران كه شما را به قتل و ظلم امر مىكنند سرپيچى كنيد، و با كشتن برادران خود، جهنم دنيا و آخرت را براى خود نخريد و ناله مادران و پدران داغدار و جوان از دست داده را با گوش دل بشنويد، اينان مادران خود شما هستند. آيا فكر كردهايد كه با گلوله خود حد اقل يك خانواده بزرگ را در درد و رنج بىحد قرار مىدهيد؟ اگر تا به حال هم دست به چنين اعمالى زدهايد هر چه زودتر توبه كنيد و خود را در صفوف لشكر حق قرار دهيد؛ مطمئن باشيد كه پيروزى دنيا و آخرت از آن شما خواهد بود. شما اى صاحب منصبان مسلمان و آزاده ارتش ايران! ديْن خود را به اسلام و مسلمين ادا نماييد و بيش از اين تن به ذلت ندهيد.
بايد تمام جناحهاى اسلامى از علماى اعلام و خطباى محترم و طلاب و دانشجويان و جوانان، فرزندان عزيزم و بازرگانان محترم و كارگران و دهقانان شريف و بيدار و تمام جبههها و احزاب سياسى، يكدل و يك جهت در آگاهى درجه داران ارتش و ژاندارمرى و شهربانى كوشش كنند، و براى سرنگونى اين جانىِ بالذات آنان را به تشريك مساعى دعوت نمايند، و ملت را از شرّ اين ستمگر نجات دهند؛ و مجال ندهند بيش از اين زن و مرد، بزرگ و كوچك، پير و جوان و كودك ما را به خاك و خون بكشد و اسلام را فداى شهوات خود كند. من، در اين آخر عمر، متواضعانه دست خود را به طرف تمام گروهها