- كه آلتى بيش نيست- انداختن. نويسندگان نيز نمىتوانند در اين محيط خفقان و ارعاب، هسته مركزى جنايات را كه شخص شاه است معرفى كنند؛ و شايد نويسندگانى از خودشان نيز باشند كه در بين نويسندگان با شرف خود را جا بزنند و به دولتها حمله كنند و بعض جنايات را ذكر كنند، و مردم را از نقطه حساس جنايت و خيانت اغفال كنند، و اذهان ساده زودباور را منحرف كنند. در حالى كه تمام گرفتارى ملت ايران در اين پنجاه سال سلطنت غير قانونى دودمان خيانتكار پهلوى از شخص آن پدر و اين پسر سياهروى بوده و هست؛ اينها بودند و هستند كه دستشان تا مرفق در خون ملت مظلوم فرو رفته. آن پدر كه قتل عام مسجد گوهرشاد و اهانت به مرقد مطهر ثامن الحجج- عليه السلام- كرد و اين پسر كه قتل عام 15 خرداد را مرتكب شد و اهانت به مرقد مطهر فاطمه معصومه نمود، آن پدر كه علماى بزرگ و فقهاى عظيم الشأن و آزاديخواهان را به جرم حقگويى، حبس و زجر و شكنجه و تبعيد و كشتار كرد، و اين پسر كه همان معامله را سخت تر با علما و خطبا و آزاديخواهان و روشنفكران و ساير طبقات نمود. آن پدر كه چنان سلب آزادى از ملت كرد كه نه ملت حق يك كلمه حقگويى داشت و نه مجلس و نه مطبوعات، و اين پسر كه همه مىبينيد و حال طبقات ملت و مجلس و مطبوعات به همه معلوم است. آن پدر كه تمام املاك شمال را با زور و حبس و تبعيد و قتل از مردم گرفت و براى خودش ثبت داد، و اين پسر كه ذخاير ملت را در بانكهاى خارجى انبار كرده و خون مردم را خود و فاميل و بستگانش تا آخرين قطره مكيده و مىمكند. ما آن پدر را با تمام جنايات و خيانتهايش ديديم و رنجها كشيديم، و اكنون ما و شما مواجه با جنايات اين خلف صدق! هستيم و رنجها مىكشيم. اكنون مىخواهند اين شخص را تطهير كنند تا به جناياتش ادامه دهد. مىخواهند با آزادى محدود در چهارچوب توجه دادن جنايات را به دولتها، قلوب ساده را آرامش دهند و اذهان صاف را منحرف كنند، و هسته مركزى خيانتها و جنايتها را فراموش كنند. غافل از آنكه وقت گذشته و ملت از روحانى و دانشگاهى تا طبقه كارگر و زارع، مرد و زن، بيدار شدهاند. اين رنجديدهها و مصيبتكشيدهها محال است با اين دودمان آشتى كنند و با ادامه سلطنت باطل، و لو براى يك روز، موافق باشند.