يادنامه اخلاقى [خطاب به خانم فاطمه طباطبايى (اندرزهاى عرفانى و اخلاقى)]
زمان: ارديبهشت 1366/ شعبان 1407
مكان: تهران، جماران
موضوع: اندرزهاى عرفانى و اخلاقى
مخاطب: طباطبايى، فاطمه
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
فاطى دختر عزيزم، [1] از من مىخواهى براى تو چيزى بنويسم؛ چه بنويسد كسى كه خود مبتلاى به نفس اماره بالسوء است و هر گز نتوانسته بلكه نخواسته اين بت بزرگ را بشكند. اكنون در آستانه شهر اللَّه و مقام ضيافت اللَّه هستيم و من خود اقرار دارم كه لايق اين ضيافت نيستم. شهر شعبان المعظم كه شهر امامان است در شرف گذشتن و ما خود را نتوانستيم مهيا كنيم براى شهر اللَّه. دعاها را گاهى با لقلقه لسان خواندم و از آنها چيزى حاصل نشد در اين آخر شهر عرض مىكنم،
از رحمت حق تعالى مأيوس نيستم و مباش، در دنيا [مباد] روزى كه گناهان به آنجا رسد كه از رحمت حق مأيوس شويم. دخترم اين چند روز خواهد گذشت چه با عيش و نوش و چه با رنج و تعب؛ چه با غفلت از فطرت و چه با توجه به آن. عزيزم، خداوند- جل وعلا- نور هدايت را در همه مخلوقات خصوصاً انسان نهفته است.
فطرت اللَّه، ما را خواهى نخواهى به او متوجه كرده و همه مخلوقات در هر حدى كه هستند و به هر مذهبى كه گراييدهاند جز به حق تعالى و كمال مطلق به هيچ چيز توجه ندارند به حسب فطرت؛ گرچه خود ندانند و معتقد به غير آن باشند انسان كمال مطلق را مىجويد و مىخواهد چه آنان كه به توهّم بت را مىپرستند و چه آنهايى كه حق- جل وعلا- را
[1] خانم فاطمه طباطبايى، همسر آقاى سيد احمد خمينى
[2] «پروردگارا اگر ما را در ايامى كه از «شعبان» گذشته است نيامرزيدهاى پس ببخشاى ما را در باقيمانده آن». دعاى آخر ماه شعبان.