پدر جان، سلام؛ اميدوارم حالتان خوب باشد. راضى نمىشدم مزاحم اوقات شريفتان گردم، لكن ديگر قدرت تحمل دورى را نداشتم، و دلم بسيار برايتان تنگ شده بود؛ لذا تصميم به نوشتن نامه برايتان گرفتم. تا كنون شنيدهايد پسرى به مدت چهار سال از پدرش جدا شود، و بعد از چهار سال جدايى براى پدرش نامه بنويسد، و پدر نامه فرزندش را جواب نگويد. پدرم باور كنيد تحمل سختى راحت است، اما تحمل بر فراق يار دشوار است. پدرم من از بلاد غربت از گوشه زندان غم غبار آلود از هجر دوست، با چشمانى غمزده، در انتظار رؤيت نامه را مىنويسم. پدرم نامهام را اجابت كن. با جواب خويش گرد و غبار غم را از چهره زردمان پاك كن، تا چشم ما با ديدن خَطَّت نور گيرد، روشن و منور گردد. پدرم پروانههاى وجودمان فداى شمع جانسوزت باد. فرزندان افسرده خويش را با كلام مسيحايىات جانى دوباره بخش، و دل خسته دلان در راه مانده را جلايى تازه ده. به اميد اينكه اين نامه به دستت برسد و جوابش را هر چه زودتر بنويسى. پدرم براى دريافت جواب لحظه شمارى مىكنم.
خدا حافظتان. و السلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته. 12/ 6/ 1365- فرزند كوچكت، محمد رنجبر].
بسمه تعالى
فرزند بسيار عزيزم، از نامه دلسوزانه شما بسيار متأثر گرديدم. من ناراحتى شما
[1] «مىگويند مرگ سخت است؛ به خدا سوگند كه جدايى دوستان دشوارتر است».