در حالى كه ايران در انقلاب و آشفتگى به سر مىبرد، او را به نويد «سردارى قادسيه» [1] وادار كردند تا از زمين و دريا و هوا به كشور ما هجوم آورد. و خيانت بعضى از دستاندركاران آن وقت نيز فرصتى بيشتر به او داد. مع ذلك، با همه آشوبها و گرفتاريهايى كه نيروهاى سلحشور دريايى، هوايى و زمينى با آن دست به گريبان بودند، در كنار سپاه و بسيج و نيروهاى مردمى، دشمن را كه مناطق وسيعى از كشور را غافلگيرانه مورد تجاوز قرار داده بود در همان محلها ميخكوب نمودند؛ و پس از مدتى نه چندان زياد با همه پشتيبانيهايى كه از اطراف به او مىشد آنها را از كشور خود راندند.
و وضعيت امروز اين دشمن خدا را نيز مىبينيد و مىدانيد كه ديگر دولتهاى منطقه در مقايسه با صدام چندان مهم نيستند. صدام امروز در اين لجنزار مخوف براى يافتن راه نجات دست و پا مىزند، و فريادش به جايى نمىرسد. ايران اگر او را يك انسان متعادل مىدانست، اميد نجاتى براى او بود. ولى با روحيه جنونآميزى كه از او آشكار است، ملت ما اجازه نمىدهد كه جنايات نابخشنودنى او را ناديده بگيرند و او را براى ادامه خيانت به حال خود گذارند. پس، او را در حال اضطراب جانكاه و موت و حيات تا موقع مقتضى نگاه مىدارند.
و اين جانب به شما دولتهاى منطقه هشدار مىدهم كه با مشورت با عقلا و تفكر در آينده خود، بدون توجه به وعدههاى امريكا و دوستانش، كه مىخواهند شما را گرفتار كنند و با تخيلات نابجا همچون صدام عفلقى شما را به دام مىاندازند تا خود را در منطقه هر چه بيشتر حاضر كنند و سرنوشت منطقه را به دست گيرند، خود را از اين مهلكه كنار گيريد. و مطمئن باشيد كه دولتى چون دولت ايران، كه متعهد به اسلام است و از فرامين الهى تخطى نمىكند، اگر دست برادرى او را فشار دهيد هر گز ضرر نمىبينيد. و چه بهتر كه دولتهاى منطقه تمام نيروى خود را براى محو اسرائيل از جغرافيا تجهيز كنند.
اسرائيل، مفسدى كه فلسطينيان مظلوم را بدين روز انداخته و به لبنان قهرمان آن همه ظلم
[1] صدام حسين خود را در جنگ تحميلى عليه ايران، سردار قادسيه خواند. «قادسيه» نام مكانى است در نزديكى شهر نهاوند كه معروفترين نبرد ميان اسلام با لشكريان يزدگرد سوم، پادشاه ساسانى در آنجا رخ داد و به همان نام مشهور شد كه سرانجام نبرد به پيروزى اعراب تمام شد.