هستند از اين امور؟ اين جوانهاى ما مىدانند كه اگر خداى نخواسته، صدام غلبه پيدا كند به اين كشور چه خواهد كرد و با همه چيز مردم چه خواهد كرد. اين جوانهاى غيورى كه يك همچو احساسى دارند مىنشينند تو خانهشان و مىگويند كه خسته شدهايم از جنگ؟! از چى خسته شدهاند؟ از دفاع از نواميسشان خسته شدهاند؟! از دفاع از كشورشان خسته شدهاند؟! از دفاع از اسلام خسته شدهاند؟! از چه خسته شدهاند؟ يك دسته هم نشستهاند هر كار صحيحى هم بشود آنها مىگويند خراب است. هر خدمتى هم كه دولت مىكند آنها مىگويند خراب است. آنها از اول دلشان مىخواهد كه وضع، اين وضع نباشد، برگردد به آن زمانهاى رفاه نمىدانم چى كه جوانها تو قهوه خانه بروند و توى كابارهها بروند و چه بكنند و پيرها هم مجالسى داشته باشند به عيش و نوش. اينها دلشان مىخواهد اين بشود و اين خواب را نخواهيد ترجمهاش را ديد. اين خواب تعبير براى شما نخواهد شد.
تحول درونى ملت ايران و جانفشانى براى اسلام
اين ملت يك ملت زنده است، يك ملتى است كه دنيا الآن رويش حساب مىكند.
اين ايرانى بود كه همسايههايش هم قبولش نداشتند. اين ايرانى بود كه فقط با لفظ، با لفظ آقاى آريامهر يك تبليغاتى برايش مىشد و الّا كجا چيز داشت، همهاش وابستگى، همهاش خرابى. سرتاسر كشور ما كه ملاحظه بكنيد الّا شهرستانها آن هم تهران عمدتاً كه مورد توجه بود و مىخواستند آن هم چون اشراف و اعيان در اينجا هستند، آنها خوش بگذرانند، اين دهات و قصبات و آن جاهاى دور افتاده يك نظر به آن نشد. اين بدبختها بايد با الاغ از اين ور آن ور بروند مريض هايشان را ببرند بين راه هم بميرند.
دولت الآن مشغول است براى راه درست كردن و مشغول است براى بيمارستان درست كردن و براى مدرسه درست كردن كه چندين هزار مدرسه درست شده است، چندين هزار كيلومتر راه درست شده است. همه اينها را آقايان نشستهاند توى خانهشان مىگويند هيچى نشده است. چىچى مىخواهيد بشود؟ آنچه كه شده در زمان رضا خان شده است