جبهه هست و خدمت مىكند، و آن بازارى كه در بازار مشغول كسب و تجارت هست، و آن كارمند كه در ادارات مشغول فعاليت هستند، و آن دهقانها كه در محل كشاورزى مشغول خدمت هستند، و آنهايى كه در كارخانهها مشغول فعاليت هستند، و تمام قشرهايى كه در اين كشور تصور بكنيد، تمام اينها، از مقدرات اين مملكت سؤال مىكنند از شما. كسى گمان نكند كه خوب من بازارى هستم، نمىتوانم. من يك ادارى جزء هستم، من يك كارمند ضعيف هستم. فرق ما بين هيچ يك از شماها نيست در اين معنا. هر كس آن محلى كه هست همان محل، محل آزمايشاش است. آن كارمند جزئى كه يك كار جزئى انجام مىدهد آن كار جزئى آزمايش اوست. آيا اين كارى كه دست اوست انجام چطور مىدهد؟ با كسانى كه به او در همين جزئى مراجعت مىكنند چه رفتار مىكند؟ آيا قصدش از اين شيطان است يا قصدش خداست؟ اين مسأله استثنا ندارد.
انبيا هم مورد آزمايشاند. يعنى هر كس در اين دنيا پا گذاشت و مكلف بود به تكليفى، اين آزمايش مىشود و گمان نكند كه من اين كار را كه مىكنم كسى نمىبيند. اين كارى كه مىكنيد خود اين كار منعكس مىشود. خداى تبارك و تعالى در محضرش واقع مىشود. ملائكة اللَّه موكل هستند بر اين فرد. بايد ما فكر كنيم كه چه بايد بكنيم كه از زير بار مسئوليت خارج بشويم. مائى كه امروز مقدرات مملكتمان به دست خودمان افتاده است همهمان مسئوليم، كسى نيست كه مسئول نباشد، همه هستيم. ببينيم كه بايد چه كار بكنيم كه اين مسئوليتى كه به عهده ماست به طورى انجام بدهيم كه فردا پيش خداى تبارك و تعالى و پيش انبياى خدا خجلت زده نباشيم و آبرومند باشيم. آن اين است كه هر كس در هر كارى مشغول است او را خوب انجام بدهد. فرض كنيد خداى نخواسته، همه افراد كشور خلاف مىكنند، شما يك نفر كار خوب بكن. هر كسى فكر خودش باشد. هر كسى خودش مسئول كارهاى خودش است، هيچ كسى مسئول كار ديگرى نيست. او كار را مىگويد و مواظبت هم مىكند، اما هيچ كس نمىتواند كه عمق كارهاى شما را بفهمد چه جورى است، لكن در محضر خداست. آنهايى كه در هر جا خدمت مىكنند توجه كنند كه خداى تبارك و تعالى و ملائكهاى كه از طرف خدا موكل هستند مواظب هستند. همين