صدام ديگر يك مردهاى است افتاده آنجا، اين اهميتى ندارد ديگر، لكن اينها دارند فساد مىكنند. اين هم يكى از فسادهاى آنها بود كه اين را بازىاش دادند و احمقش كردند حمله كرد به ايران و تجاوز كرد به ايران، حالا هم تويش مانده است و نمىداند چه بكند. هى فرياد مىزند بياييد ديگر صلح كنيم، مىخواهد مهلت بگيرد كه بعدها شرارت بكند. ما اين را بهتر مىشناسيم از ديگران، اين طور نيست كه اين صلح بخواهد، اين مىخواهد كه به اسم صلح مهلت پيدا بكند، دوباره تشكيلاتى درست كند زيادتر و قدرتى پيدا كند زيادتر و دوباره حمله بكند. خوب، با يك همچو چيزى نمىشود صلح كرد. كدام انسان است كه مىتواند با يك دشمنى كه با اسلام دشمن است، با خدا دشمن است، با ملت خودش دشمن است، با ملت ما دشمن است، اين را مهلت بدهد تا اينكه دوباره تجهيز كند خودش را. قدرتها هم به او كمك بكنند و باز هم افراد پيدا بكند و دوباره حمله بكند به اينجا. اين را كسى نمىتواند مهلتش بدهد. اين بايد شرش كنده شود تا اين منطقه درست بشود. و عمده شرّ آن ابرقدرتهاست و دولتهاى منطقه مىتوانند شر اين را از منطقه خودشان بكنند. اگر اين دولتها با ملتهاشان دست به هم بدهند، ملتها كه حاضرند، دولتها هم تسليم ملتهاشان بشوند، نمىتوانند آنها در اين منطقه اين فسادها را بكنند. اسرائيل نمىتواند بيايد اينجا شرارت بكند. لكن مع الأسف خود اينها هستند كه راه را باز مىكنند براى قدرتهاى بزرگ. شما ملاحظه مىكنيد كه در همين منطقه چقدر ثروت هست كه دارند ابرقدرتها از اينها مىبرند، همان نفت چقدر هست كه دارند روزى بيست ميليون تقريباً، كشورها از اينجا مىبرند و مىخورند، مع ذلك اينها نشستهاند. آنها ريختهاند در خانه خودشان، لبنان خانه عرب است، در خانه عرب ريختهاند و دارند به خود عرب اين طور جنايت مىكنند و ملت عرب نشستهاند آنجا و هيچ حرف نمىزنند. وقتى پاى ايران پيش مىآيد مىگويند اينها فارساند، اينها خوب، آنها هم كه عربند ديگر، شما نه فارس سرتان مىشود نه عرب سرتان مىشود، دنبال اين هستيد كه چند روز عياشى بكنيد. خوب، اين عياشى تا كى؟ چقدر انسان