و شهيد عزيز محراب اين جمعه ما از آن شخصيتهايى بود كه اين جانب يكى از ارادتمندان اين شخص والا مقام بوده و هستم. اين وجود پر بركت متعهد را قريب شصت سال است مىشناختم. مرحوم شهيد بزرگوار حضرت حجت الاسلام و المسلمين حاج آقا عطاء اللَّه اشرفى را در اين مدت طولانى به صفاى نفس و آرامش روح و اطمينان قلب و خالى از هواهاى نفسانى و تارك هوى و مطيع امر مولا و جامع علم مفيد و عمل صالح مىشناسم، و در عين حال مجاهد و متعهد و قوى النفس بود. او در جبهه دفاع از حق از جمله اشخاصى بود كه مايه دلگرمى جوانان مجاهد بود و از مصاديق بارز رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ[1] بود. و رفتن او ثلمه [2] بر اسلام وارد كرد و جامعه روحانيت را سوگوار نمود. خداوند او را در زمره شهداى كربلا قرار دهد و لعنت و نفرين خود را بر قاتلان چنين مردانى نثار فرمايد. ننگ ابدى بر آنان كه يك چنين شخص صالحى را كه آزارش به مورى نرسيده بود از ملت ما گرفتند و خود را در پيشگاه خداوند متعال و در نزد ملت فداكار، منفورتر و جنايتكارتر از قبل معرفى كردند. اين بزرگوار مثل ساير شهداى عزيز ما به جوار رحمت حق پيوست، و ملت مجاهد و قواى مسلح سلحشور ما با عزمى راسختر به پيشبرد انقلاب ادامه مىدهند. و آنان كه به ادعاى واهى خود كوس طرفدارى از خلق را مىزنند و با خلق خدا آن مىكنند كه همه مىدانند، در اين جنايت عظيم چه توجيهى دارند؟ و با به شهادت رساندن عالمى خدمتگزار و پيرمرد بزرگوار هشتاد ساله چه قدرتى كسب مىكنند و چه طرفى مىبندند؟ و آنان كه در سوگ اين جنايتكاران اشك تمساح مىريزند و از جريان حكم خدا درباره آنان شكايت دارند، چه انگيزهاى دارند؟ آيا انتقام از جمهورى اسلامى به شهادت رساندن يك عالم پارساست، و به آتش كشيدن يك عده كودك و زن و مرد و تودههاى رنجكش است؟! آيا راه به حكومت رسيدن و قدرت را به دست آوردن، اين نحوه جنايات است؟!
بارالها، ملت مجاهد ما در اين برهه زمان با چه حوادثى و با چه چهرههايى مواجه
[1] سوره احزاب، آيه 23: «مردانى كه راست گفتند در آنچه با خدا پيمان بستند»