در جنگهاى جهان نمونه است كه در ظرف كمتر از يك هفته آن چنان مات شوند كه هر چه دارند بگذارند و فرار نمايند و يا تسليم شوند، به صورتى كه قواى مسلح ما تا كنون نتوانند اسيران و كشتگان و غنايم را به شمار آورند، و گر چه تمام اين امور بر خلاف عادت به صورتى معجزهآسا تحقق يافت، لكن آنچه انسان را در مقابل رزمندگان جبههها و پشتيبانان آنان در ميدان رزم مثل جهاد سازندگى و همچنين فيلمبرداران جان بر كف عزيز و پزشكان و پرستاران متعهد و والا مقام و خبرنگاران جسور و مردمان ميليونى پشت جبهه به خضوع وادار مىكند، بعد معنوى آن است كه با هيچ معيارى نمىتوان سنجيد و با هيچ ميزانى نمىتوان عظمت آن را دريافت.
ما عقب ماندگان و حيرتزدهگان، و آن سالكان و چلهنشينان و آن عالمان و نكتهسنجان و آن متفكران و اسلامشناسان و آن روشنفكران و قلمداران و آن فيلسوفان و جهانبينان و آن جامعهشناسان و انسانيابان و آن همه و همه، با چه معيار اين معما را حل و اين مسأله را تحليل مىكنند كه از جامعه مسمومى كه در هر گوشه آن عفونت رژيم ستمشاهى فضا را مسموم نموده بود، بازار و مغازههايش مسموم، خيابانها و گردشگاههايش مسموم، تفريحگاهها و سينماهايش مسموم، مطبوعات و رسانههاى گروهىاش مفتضح و مسموم، وزارتخانهها و اداراتش مسموم، مجلس شورا و دادسراها و دادگاههايش مسموم، مراكز تعليم و تربيتش از كودكستان تا دانشگاهش مسموم و بدتر از مسموم، و فضاى حاكم بر سرتاسر كشور مسموم، كه هر يك براى مسموم نمودن جوانان و به فساد كشاندن آنان عاملى فعال بود، و نونهالان و تازه جوانان ما در يك چنين محيطى به جوانى و رشد رسيده بودند كه به حسب موازين و عادت بايد سرشار از مسموميت و فساد اخلاق و عقيدت باشند، كه اگر معلم و مربى اخلاق و مهذب نفوس بخواهد تنها يكى از آنها را با صرف سالهاى طولانى متحول گرداند ميسر نگردد، چگونه در ظرف سالهاى معدود از بطن اين جامعه و انقلاب- كه خود نيز اگر معيارهاى عادى را حساب كنيم بايد كمك به فساد كند- يك همچو جوانان سرشار از معرفت اللَّه و سراپا عاشق لقاء اللَّه و با تمام وجود داوطلب براى شهادت جان نثار براى اسلام كه پيران هشتاد ساله و سالكان كهنسال به