انقلاب را بكند، يك كسى لشكركشى نكرده براى انقلاب. خود مردم همين كوچه و بازار و همين مردم عادى و خصوصاً، طبقه مستضعف باصطلاح آنها و طبقه اعلا به نظر ما، خود اينها بودند كه انقلاب كردند و كار را انجام دادند، نه من مىتوانم يك همچو كارى بكنم، نه افراد ديگر مىتوانند يك همچو كارى بكنند. خداست كه دل اينها را قوى كرد و آنها را دلشان را ضعيف كرد. آنها ترسيدند از شما با همه سازوبرگى كه داشتند و شما نترسيديد از آنها با مشت خالى، انقلاب واقع شد. حالا هم همين طور است، همان انقلابيها شما هستيد و همين شما هستيد كه در صحنه حاضريد و همين شما هستيد كه بايد با دولت همكارى بكنيد. دولت تنها نمىتواند كه اين جنگ را اداره كند.
شما ملتيد كه در صحنه حاضريد و همين شما هستيد كه بايد با دولت همكارى بكنيد.
دولت تنها نمىتواند كه اين جنگ را اداره كند. شما ملت هستيد كه مىتوانيد دنبال او باشيد و از پشت جبههها كمك كنيد و بايد بكنيد. كشور خودتان است، كشور اسلامى است، اسلام در خطر است، وقتى اين طور است همه ما بايد و موظفيم كه كمك كنيم به آنها؛ هر كس به اندازهاى كه مىتواند كمك بكند به آنها. آوارگانى كه از جنگ آمدهاند در جاهاى ديگر زندگى مىكنند، شما بنشينيد بگوييد دولت همه كار را بكند، يا هلال احمر همه كار را بكند، نمىتوانند بكنند همه كارها را. كار آسانى نيست، شما هم بايد كمك بكنيد همه بايد كمك بكنند و ان شاء اللَّه، مىكنند، الآن هم همه دارند كمك مىكنند، دلسرد نشويد. كارى كه براى خداست دلسردى ندارد. اگر براى دنيا يك كارى بكنيد، البته وقتى ديديد دنيا خيلى تأمين نشد دلسرد مىشويد، اما كسى كه براى خدا كار مىكند دلسرد نبايد بشود، معنا ندارد دلسردى. هر چه زحمت زيادتر، ارج زيادتر. هر چه گرفتارى زيادتر، پيش خدا ارجمندتر خواهد بود. يا فرض كنيد كه يك جايى زلزله است مثل كرمان كه يك همچو زلزلهاى آمده و همچو كشتارى شده و همچو بيخانمانى، خوب، چهار روز ديگر زمستان مىآيد، اين همه جمعيت آنجا؛ چه بكنند. دولت نمىتواند همه اين كارها را انجام دهد. مشغولاند آنها همه، بيچارهها هلال احمر هم مشغول است، دولت هم مشغول است، همه مشغولاند، اما ننشينيد به اينكه فقط آنها كار بكنند و بحمد اللَّه ننشستيد