هست. افغانستان با اينكه ايران از او بايد به حسب اين طور امور جلو باشد، بيسواد در آن كم هست. سوادى كه مىگويم يعنى همين سواد خواندن و نوشتن و اين چيزها. آن هم كه ما مىخواهيم كه همه ايران ان شاء اللَّه سواد پيدا بكنند، نمىخواهيم همه دكتر بشوند. خوب چيز غير معقولى است. يا همه مهندس بشوند. مىخواهيم يك مملكتى همه بتوانند آن مقصود خودشان را بنويسند، امضا كنند، چه بكنند. من گاهى در نجف كه بودم گاهى حرم مشرف مىشدم، كه افغانيها آمده بودند براى زيارت خواندن، مىديدم همه از رو مىخواندند. كتاب دعا را باز كردند از رو مىخواندند. شايد مثلًا در سى- چهل نفر كه آنجا بودند يك نفرشان شايد از رو نمىخواند. شايد هم او خوانده بود، تمام كرده بود.
اما همهشان از رو مىخواندند. اين جور نبود كه، آن هم طبقه همان پايين بودند به اصطلاح اينها. و ما ميل داريم كه اين هم باز به همت همه واقع بشود. اگر منتظر باشيد به اينكه دولت با سواد بكند، نمىتواند. باز مىشود همان حرفهاى سابق. دولت هم حالا اقدام كردهاند، وزارت آموزش اقدام كردند و خوب هم اقدام مىكنند. اما مسأله، مسئلهاى نيست كه بتوانند آنها چه بكنند. و همين طور در جهاد سازندگى، سازندگى يك مملكتى كه همه چيزش از دست رفت و خراب است، اين نمىشود با دست دولت انجام بگيرد يا دست يك قشرى انجام بگيرد. اين را، همه مردم بايد مملكت را امروز از خودشان بدانند و همه با هم همت كنند، كه يك مملكت آبادى ان شاء اللَّه درست بكنند به دست خودشان.
كارشكنى مخالفين و نفوذ آنان در دستگاهها
لكن چيزى كه الآن مهم است اين است كه،- اين را من از باب اينكه نگران هستم برايش كراراً هم گفتم اين را به اشخاصى كه اينجا آمدند، باز هم عرض مىكنم- كه الآن دستهايى در كار هست. اكثراً از طرف امريكا و ديگران هم همين طور. از شوروى و از ساير جاها هم همين طور. يعنى آنهايى كه به اين مملكت ما طمع استفاده دوختهاند، دارند و چشم اين دارند كه ما كار بكنيم، آنها ببرند و مخازن ما را ببرند، و حالا هم