لكن نمىشود، توفيق پيدا نمىكنند. اين طور نيست كه انبيا براى دنيا آمده باشند. دنيا يك وسيلهاى است براى كمال؛ چنانكه اهل دنيا هم اين وسيله را به ضد كمال استعمال مىكنند. جنگ على بن ابي طالب با جنگ معاويه ماهيتاً فرق دارد، ذاتاً فرق دارد؛ يكى شمشير مىكشد و ظل اللَّه است؛ ظل خداست. يكى شمشير مىكشد و ظل شيطان است، ماهيتاً اين دو تا با هم فرق دارند. آنكه براى قدرت طلبى و شيطنت فعاليت مىكند با آنكه براى خدا فعاليت مىكند، ذاتاً اين دو تا با هم فرق دارند و كارهايشان ذاتاً فرق دارد. انبيا براى ثروت و قدرت و دنيا و رسيدن به دنيا و رسيدن به حكومت ابداً يك قدم برنداشتند. و اگر كسى گمان كند كه انبيا يا اولياى بزرگ قدمى براى مَسند برداشتند، اين نمىشناسد آنها را؛ اين انبيا را نشناخته. مَسندها همه در نظر انبيا پوچ است و قدرتها همه پوچ.
اهميت و ارزش والاى قرض الحسنه
در اعمالى كه ما انجام مىدهيم و شما آقايان هم يك مصداق خوبش را داريد انجام مىدهيد و آن تكفل صندوقهاى قرض الحسنه [است]، گاهى عمل، خوب عملى است؛ نماز، ديگر از اعمال بسيار بزرگ است، لكن نمازگزار بد است، نماز خوب است، نمازگزار اين را به ريا انجام مىدهد، جهنم مىرود، با نمازش جهنم مىرود. صندوق قرض الحسنه خوب است، صندوقدار خيلى كارش مشكل است، جديت كنيد كه صندوقدار امينى باشيد و صندوقدارى باشيد كه براى ملت خودتان، براى مستمندان خودتان با فايده باشيد و قصد اينكه به آنها يك مثلًا چيزى هم بفروشيد نداشته باشيد.
براى خدا كار كنيد و امانت را حفظ. اين پولهايى كه مردم به صندوق قرض الحسنه مىدهند، اينها يك امانتهايى است دست صندوقدارها. من هيچيك از آقايان را هم نمىشناسم، بله، بعضى آقايان را مىشناسم، نمىدانم كه اين بعضى آقايان واردند در اين زمينه، يا مِن باب اتفاق آمدند؛ لكن به عنوان صندوقدار كسى را نمىشناسم. شما همه خودتان مىشناسيد خودتان را، هر آدمى خودش را خوب مىشناسد؛ يعنى، نه به آن خوبى كه مراتب كمال را بشناسد، راجع به اعمالش خودش مىداند دارد چه مىكند.