بعكس هم اين طور است كه حكومتها، ارتش، ژاندارمرى، قواى انتظامى، ديگر آن طور نيستند كه درصدد باشند كه ملت را بكوبند، خدمت مىكنند به ملت. از اين جهت اين رمز پيروزى است كه ما الآن در مقابل قدرتهاى بزرگ به دست آورديم.
سلام مرا به رئيس جمهورتان برسانيد و بگوييد كوشش كنيد كه اين مشكلى را كه بين دولت و ملت هست، در هر جا كه هست، شماها كوشش كنيد كه اين مشكل را رفع كنيد كه كليد اين مشكل در دست خود شماست. بناى بر اين نداشته باشيد كه حكومت كنيد بر مردم. بناى اين را داشته باشيد كه خدمت كنيد به مردم.
مشكل دوم كه باز از مشكلهاى اساسى است براى دولتها و ملتهاى اسلام؛ مشكلى است كه بين خود دولتهاست. در عين حالى كه اسلام دعوت كرده است بر اتحاد، و قرآن كريم مسلمين و مؤمنين را إِخْوَةٌ[1] مىداند، در عين حال مىبينيم كه بين دولتهاى اسلامى بعضى با بعض اختلافات هست. چرا بايد دو تا حكومت- كه هر دو اسلامى هستند، و هر دو مال يك پديده كه پديده اسلامى است، متعلق به يك حقيقت هستند، قرآنِ آنها يكى است، پيغمبرِ آنها يكى است- چرا نبايد دعوت اسلام را قبول كنند؟ آن هم، آن دعوتى كه به نفع خود آنهاست. اگر اين دعوت قبول بشود و دولتهاى اسلامى با هم اتحاد داشته باشند، و لو حدود ممالكشان محفوظ، لكن با هم متحد باشند، اگر اين اتحاد حاصل بشود، آن وقت يك ميليارد جمعيت مسلمين يك قدرت عظيم خواهد بود كه از همه قدرتها بيشتر و بالاتر است. با اينكه مجهز به ايمان هستند كه از همه تجهيزات بالاتر است.
اين دو مشكل كه من به طور اجمال گفتم؛ اساس بزرگ مشكلاتى است كه براى مسلمين هست كه اگر اين دو مشكل رفع بشود تمام مشكلات مسلمين رفع مىشود. و آن مجدى كه در صدر اسلام براى مسلمين بود به دست مىآيد. و چنانچه خداى نخواسته تا آخر بخواهد اين طور باشد كه حكومتها با ملتها جدا از هم باشند، و حكومتها با حكومتها مخالف باشند، بايد مأيوس شد از اينكه ما بتوانيم و شما بتوانيد آن مَجْدى را كه؛ در صدر