خواهند شد. از اين جهت، با تمام قوايى كه دارند، با اسماى مختلف: با اسم اسلام، با اسم خدمتگزارى به مردم، با اسم «فدايى خلق»، با اسمهاى مختلف، اينها به ميدان آمدند؛ يعنى به ميدان خدا آمدهاند. و اينها نمىفهمند به اينكه اگر همه اينها مجتمع بشوند و براى اين ملت خدمت بكنند، زود اين ملت و اين كشور به آن نتيجهاى كه مىخواهد مىرسد. و اگر همه اينها هم مخالفت بكنند، مخالفتشان به جايى نمىرسد؛ لكن مشكلات ايجاد مىكند.
اگر كردستان اين مشكلات را ايجاد نكرده بودند، حالا مثل ساير جاها آرام بود، و مىتوانستند مسلمين كه در آنجا هستند، و دولت و ملت آنجا را آباد كنند، لكن آنها كه نمىخواهند اين آرامش پيدا بشود، و حقيقت مطلب اين است كه اسلام را نمىخواهند، در آنجا به يك طور فتنهگرى مىكنند و در هر مركزى با يك اسمى. همانها باز اسلام را نمىخواهند. بعضيشان هم، اگر اسلام را بخواهند، يك اسلام وارونه مىخواهند. آن اسلامى كه اسلام پيغمبر اكرم است و آن اسلامى كه به وحى الهى آمده است، وحى را هم در آن تصرف مىكنند و به صورت ديگر درمىآورند!
نگرشهاى تك بعدى به اسلام
من كراراً اين مطلب را در نجف هم گفته و اينجا هم گاهى گفتهام كه ما در يك مدتى گرفتار بوديم به يك نفر از مردم و به قشرى از اهل علم كه اينها اسلام را از آن طرف نگاه مىكردند. عرفا اسلام را قبول داشتند، لكن تمام مسائل را برمىگرداندند به آن معانى عرفانى، مسائل روز قائل نبودند. حتى اگر روايتى يا آيهاى در جهاد مىآمد اينها همان «جهاد نفس» را مىگفتند هست. و اسلام را با يك صورت ديگرى غير از آن صورت واقعى كه جامع است، جامع همه اطراف است، نظر مىكردند. من گفتم ما يك مدتهايى مبتلا به آنها بوديم، كه البته مردم صالحى بودند، لكن اسلام را با يك صورت مىديدند؛ يك بعد اسلام را نظر مىكردند. و يك مدتى، اخيراً، ما مبتلا شديم به يك عدهاى كه اينها عكس آنها هستند. تمام معنويات را اينها به ماديات برمىگردانند! مىگويند