اينجا صرف نكنيد، و بفرستيد در دنياى ثالث، جهان سوم دوايى كه آنجا به مردمش نمىدهند از باب اينكه ضرر دارد، مىگويند بفرستيد به دنياى سوم. شما اين حيثيت را در دنيا داريد! و ما مىخواهيم اين حيثيت را كه شما داريد از بين ببريم، يك حيثيت انسانى براى شما پيدا كنيم. شما اين قدر گريه نكنيد براى اين خائنها كه كشته شدند، از قبيل نصيرى [1] و امثال ذلك.
فرار مغزهاى فاسد و پوسيده
مىگوييد مغزها فرار مىكنند، اين مغزهاى پوسيده بگذار فرار كنند. اين مغزهايى كه براى اجانب كار كردند، اين مغزهايى كه جزء سازمان امنيت بودند، بگذار فرار كنند. شما براى آنها خيلى افسرده نباشيد. اين مغزها بايد فرار كنند. البته الآن مىبينند اين مغزها مىبينند كه نمىتوانند در اينجا آن استفادههايى كه مىكردند استفاده كنند، حالا از اينجا فرار مىكنند دنبال همان معانى كه دلشان مىخواهد مىروند. مگر هر مغزى كه علم- به قول شما- در آن بود اين مغز شريف است؟ احمدى [2] هم در زمان رضا خان دكتر بود، لكن دكترى بود كه با آمپولِ خودش، مرگ بر مردم تزريق مىكرد! احمدى را شايد اكثر شما اسمش هم نشنيده باشيد؛ اما ما بوديم در آن زمان كه اين مأمور بود كه به مليّين، به اشخاصى كه اظهار مخالفت با ديكتاتورى مىكردند، آمپول مرگ تزريق مىكرد. آن هم يك مغزى بود، حالا اگر يك همچو مغزى از ايران فرار كرد، ما بنشينيم غصه بخوريم كه مغز فرار كرده؟! شماها چه طور اين طور تشخيص مىدهيد كه اين مغزهايى كه رفتهاند پيش اربابهايشان، اين مغزهايى كه مجتمع شدهاند در انگلستان و بر ضد ايران دارند تبانى مىكنند و تظاهر مىكنند، اين مغزهايى كه دنبال بختيار دارند جمع مىشوند، و بختيار و اينها را انگلستان پناه داده و در پناه سرنيزه انگلستان دارند زندگى مىكنند، ما براى اينها
[1] نعمت اللَّه نصيرى رئيس سازمان اطلاعات و امنيت (ساواك).
[2] پزشك احمدى، مردى كه به دستور رضا خان، بسيارى از آزاديخواهان و مخالفان رژيم را با وسائل مختلف از جمله با «آمپول هوا» كشت. اوايل او در دوران سلطنت محمد رضا شاه دستگير شد و مورد محاكمه قرار گرفت. او در دادگاه، در ارتكاب تمام جرايمش، قضات و مسئولان دادگسترى را «شريك جرم» خود دانست.