مىزنند. اينها از يك مطلب مىترسند، و آن اسلام است. مخالفين ما از اسلام مىترسند. هر چه وابسته به اسلام است، اينها اگر از آنها انتقاد مىكنند، آن نقطه اصلى كه آنها مىخواهند حمله كنند خود اسلام است.
همان طورى كه در زمان اين پدر و پسر خبيث [1]، از اسلام چون خارجيها مىترسيدند، اينها را وادار كردند كه با اسلام مخالفت كنند، لكن در پوشش اينكه با روحانيت مخالفت كنند؛ با منبر مخالفت كنند؛ با محراب مخالفت كنند؛ مجالس را قَدَغَن كنند. در اين پوششها، اسلام نقطه نظر بود. براى اينكه آنها از شما اگر بترسند، براى اينكه شما كارمند اسلام هستيد؛ شما طرفدار اسلام هستيد. از اين جهت، مخالفتشان با شما مخالفت با اسلام است.
همانندى قلمهاى زهرآگين با سرنيزههاى سابق
تشكلات آنها الآن همان نحوى كه در سابق بوده است، و آنها با قُلدرى عمل مىكردند، حالا اينها با تشكُّل و با قلمهاى زهرآگين و صحبتهاى انحرافى مشغول شدهاند. آنها سابق با سرنيزه اهل علم را، اهل تقوا را، مؤمنين را مىكوبيدند؛ با سرنيزه مجالسِ وعظ و خطابه را، مجالس عزادارى بر شهدا را، مىكوبيدند؛ اينها با قلم. قلم اينها همان سرنيزه سابق است، آن سرنيزه به صورت قلم درآمده. ساواك به منزله، به صورت يك گروههاى ديگر درآمده؛ و مقصد همان مقصد است، بايد بيدار بشود ملت ما.
مخالفت با اسلام در قالب مخالفت با ولايت فقيه
به صورتهاى مختلف با اسلام مخالفت مىكنند. در مجلس خبرگان به مجرد اينكه صحبت ولايت فقيه شد، شروع كردند به مخالفت. حتى در آخر اين اخيراً، در همين دو روز- سه روز پيش از اين، در يكى از مجالسشان اين منحرفين، اينهايى كه از اسلام هيچ اطلاع ندارند، اينهايى كه مخالف با اسلام هستند، در مجلسشان گفتند كه اين مجلس خبرگان بايد منحل بشود! و ديگران هم دست زدند براى آن يا تظاهر كردند. اينها از