اين ثابت بشود تو چه خواهى شد، تو رَجم [1] خواهى شد، تو مقتول خواهى شد. بعد مهلت به او بدهند. ثانياً اگر آمد و اقرار كرد، باز ثانياً توصيه به او بكنند كه نكن؛ اين كار درست نيست. و اگر در بار چهارم آمد اقرار كرد، آن وقت اين است كه حد بزند. آن هم حاكم شرع، مجتهد عادل. آن طور نباشد كه از اطراف به ما هجوم بياورند كه به طور هرج و مرج واقع مىشود. يكى از علماى شيراز، علماى محترم شيراز، به من كاغذ نوشت- ديروز، پريروز بود- نوشته بود كه در اين دادگاهها و در اين چيزها راجع به اين مسائل، مثل مسائل فحشا، خيلى زود حد زده مىشود و ملاحظه حدود و جهات شرعىاش نمىشود، و شما يك فكرى بكنيد. خوب، حالا كه آقايان تشريف دارند اينجا، بهترين موقعيت حالاست كه ما بگوييم كه اين طور امور را سرسرى نگيريد. يا از باب اينكه اين امور مربوط به انقلاب نيست، گوش نكنيد به حرف و كنار برويد، هيچ كارى به آن نداشته باشيد. يا اگر مبتلا شُديد، روى موازين شرع، به آن طورى كه شارع مقدس فرموده است؛ نه اينكه حالا چون انقلاب است ما هر كس را دلمان خواست بزنيم، هر كس را دلمان خواست شلاق بزنيم، هر كس را دلمان خواست حبس بكنيم، هر كس را دلمان خواست خداى نخواسته اعدام بكنيم. مسأله اينها نيست، مسئله اعراض مسلمين است [كه] بايد حفظ بشود اين اعراض، مجرد اينكه يكى آمده مىگويد كه فلان، فلان كار را كرد، خوب، اولًا اين «عادل» است كه اين را مىگويد؟ بيست نفر هم بگويند اعتنا نمىشود كرد. بايد «عادل» باشد، روى موازين شرع «عدالت» داشته باشد، تا اينكه از او شهادت قبول بشود. و الّا فرض كنيد ده نفر آدمهاى غير ثابت العدالة [هم بيايند] يكوقت اين است كه شهرت همچو هست. اما يك همچو شهرتى امكان ندارد راجع به اين امور مخفى. اين يك امر مخفى است. اين امور مخفى را يك همچو شهرتى [احتمال] ندارد. راجع به دزدى كه رفته است سرِ گَردنه دزدى كرده آنجا ممكن است يكوقت شهرت پيدا بكند؛ اما راجع به اين فَحشايى كه بسيار در جاهاى مختلف اين كارها انجام مىگيرد.