نيست، و زمان پسر خَلَفش [1]- كه از آن خبيثتر بود- يادتان است كه آزادى كه براى ما آوردند، و به ما به قول خودشان «اعطا» كردند!- آزادى در رفتن مراكز فساد، سينماها به آن طور كه خودشان درست كرده بودند همه جا اين همه مراكز فسادى كه، خصوصاً در تهران، درست كرده بودند، اين همه مشروب فروشيهايى كه در سرتاسر ايران، و خصوصاً بيشتر در مركز در آنجا درست كرده بودند. قضاياى مطبوعات و راديو تلويزيون، آن معانى كه خود آنها هستند. آزادى مجلات با آن وضع انحرافكننده- تمام چيزها چيزهايى بوده است كه نقشه كشيدند براى ممالكى كه مىخواهند تحت نفوذ خودشان يا استعمارى باشد يا نيمه استعمارى، استعمار نو باشد، همه اين چيزها را به طور مفيدِ براى ما درست كردند. در تمام اين مدت يك قلم، آزاد نبود كه يك مطلبى كه به صلاح كشور است بنويسد؛ و يك آدم قادر نبود كه يك خطابه، يك صحبت بكند و اظهار مصالح امور و مفاسد را بكند؛ يك روزنامه نبود كه در آن، آن مفسدههايى كه در ايران دارد واقع مىشود و آن چپاولگريهايى كه داخل و خارج دست به هم دادند و دارند مىكنند بنويسد. راديو و تلويزيون هر وقت كه صحبت بود، از چيزهاى ترقّيات ايران و رسيدن به «دروازه تمدن» و از آن مسائل كه ما را به تباهى كشيد. آزاديى كه وارد كردند آن نحو آزادى بود؛ نه آزادى به معناى واقعى. دمكراسى كه وارد مىكنند در اينجا همان قسم است؛ نه اين است كه واقعيتى داشته باشد كه واقعاً اينها بخواهند مملكت ما آزاد باشد، و بخواهد يك نفر حكومت كند، يك حكومت مردم بر مردم باشد. اصلًا اين مسائل پيش آنها مطرح نيست.
هدف اصلى استعمارگران در روابط با كشورها
آنى كه پيش آنها مطرح است اين است كه در كدام كشور ذخايرى كه مىشود از آن چاپيد، چه قدر بيشتر از ديگرى دارد. يا مثلًا فلان كشور نسبت جغرافياييش چه طور است، كه اگر او تحت سلطه ما باشد، مسائلى كه آنها مىخواهند كدام بهتر است براى آن.